بیوگرافی – وبلاگ گیفت کارت باز https://blog.giftcardbaz.com خرید گیفت کارت | Buy Gif Card Wed, 23 Sep 2020 17:16:39 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.8.2 دسترسی به پلی‌ استیشن ۵ به زودی برای یوتوبر های ژاپنی محیا می‌شود https://blog.giftcardbaz.com/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%be%d9%84%db%8c%e2%80%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%db%8c%d8%b4%d9%86-5-%d8%a8%d9%87-%d8%b2%d9%88%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%db%8c%d9%88%d8%aa/ https://blog.giftcardbaz.com/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%be%d9%84%db%8c%e2%80%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%db%8c%d8%b4%d9%86-5-%d8%a8%d9%87-%d8%b2%d9%88%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%db%8c%d9%88%d8%aa/#respond Wed, 23 Sep 2020 17:16:39 +0000 http://blog.giftcardbaz.com/?p=8998 به دلیل مشکلاتی که در سال ۲۰۲۰ شاهدشان بودیم دسترسی به کنسول‌ های نسل بعدی به مانند همیشه رخ نداد. مخاطبینی جز جف کیلی (Geoff Keighly) هنوز به دوال‌ سنس (DualSense) دست نزده‌اند. کمتر از دو ماه تا عرضه‌ی پلی‌ استیشن ۵ زمان باقی مانده و به نظر می‌رسد سونی رفتار عادی نداشته است. همچنین …

نوشته دسترسی به پلی‌ استیشن ۵ به زودی برای یوتوبر های ژاپنی محیا می‌شود اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
به دلیل مشکلاتی که در سال ۲۰۲۰ شاهدشان بودیم دسترسی به کنسول‌ های نسل بعدی به مانند همیشه رخ نداد. مخاطبینی جز جف کیلی (Geoff Keighly) هنوز به دوال‌ سنس (DualSense) دست نزده‌اند. کمتر از دو ماه تا عرضه‌ی پلی‌ استیشن ۵ زمان باقی مانده و به نظر می‌رسد سونی رفتار عادی نداشته است. همچنین به نظر می‌رسد در بخش بازاریابی عملکرد روشن همیشگی وجود ندارد.

پلی‌ استیشن 5

بر اساس گزارش منتشر شده از سوی Gematsu، در ماه آینده یوتیوبرهای مختلف ژاپنی به پلی‌ استیشن ۵ دسترسی خواهند داشت تا به مخاطبین نشان دهند که دقیقاََ باید منتظر چه کنسولی باشند. از تاریخ ۱۳ مهرماه (۴ اکتبر) این دسترسی آغاز می‌شود و کنسول پلی‌ استیشن ۵ برای تعداد کمی یوتیوبر ارسال خواهد شد.

 

نام یوتیوبرهای پلی‌ استیشن ۵ مذکور را در ادامه مشاهده می‌کنید:

Akagami no Tomo no Game Jikkyou Channel!!
Anija Otoja
Chachacha
Gucci no Heya (Miracle Gucchi)
HikakinGames
Kai Mayuzumi (Nijisanji)
Lulu Suzuhara (Nijisanji)
Natsuki Hanae
Pocky
SANNINSHOW
SeikinTV
Ushizawa

هنوز مشخص نیست سونی چه مواردی را به این افراد نمایش می‌دهد. به نظر می‌رسد باید شاهد گیم‌ پلی عناوین نسل بعدی باشیم و احتمالاََ رابط کاربری نیز به نمایش در آید. به طرز عجیبی شرکت سونی هیچ حرفی از یوتیوبرهای غربی به میان نیاورده است و هنوز مشخص نیست که آیا تولیدکنندگان محتوا از آمریکا و اروپا نیز در نهایت دسترسی زودهنگام خواهند داشت یا خیر.

Telegram
Telegram>giftcardbaz
Instagram
Instagram>giftcardbaz

نوشته دسترسی به پلی‌ استیشن ۵ به زودی برای یوتوبر های ژاپنی محیا می‌شود اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%be%d9%84%db%8c%e2%80%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%db%8c%d8%b4%d9%86-5-%d8%a8%d9%87-%d8%b2%d9%88%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%db%8c%d9%88%d8%aa/feed/ 0
کنترلر DualSense حس بازی‌ های ترسناک را تغییر خواهد داد https://blog.giftcardbaz.com/%da%a9%d9%86%d8%aa%d8%b1%d9%84%d8%b1-dualsense-%d8%ad%d8%b3-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c%e2%80%8c-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%aa%d8%b1%d8%b3%d9%86%d8%a7%da%a9-%d8%b1%d8%a7-%d8%aa%d8%ba%db%8c%db%8c%d8%b1-%d8%ae/ https://blog.giftcardbaz.com/%da%a9%d9%86%d8%aa%d8%b1%d9%84%d8%b1-dualsense-%d8%ad%d8%b3-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c%e2%80%8c-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%aa%d8%b1%d8%b3%d9%86%d8%a7%da%a9-%d8%b1%d8%a7-%d8%aa%d8%ba%db%8c%db%8c%d8%b1-%d8%ae/#respond Mon, 07 Sep 2020 05:08:07 +0000 http://blog.giftcardbaz.com/?p=8827 با انتشار کنسول‌های نسل نهمی دو شرکت سونی و مایکروسافت، توسعه‌دهندگان بازی‌های مختلف ترسناک قصد دارند تا به بازی‌بازان نسل جدیدی از این عناوین را نشان دهند. برای مثال توسعه‌دهندگان عنوان ترسناک The Medium که چندین آهنگساز از سری معروف Silent Hill را در اختیار دارند، اعلام کرده‌اند که با توجه به سخت‌افزار فوق‌العاده قدرتمند …

نوشته کنترلر DualSense حس بازی‌ های ترسناک را تغییر خواهد داد اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
با انتشار کنسول‌های نسل نهمی دو شرکت سونی و مایکروسافت، توسعه‌دهندگان بازی‌های مختلف ترسناک قصد دارند تا به بازی‌بازان نسل جدیدی از این عناوین را نشان دهند. برای مثال توسعه‌دهندگان عنوان ترسناک The Medium که چندین آهنگساز از سری معروف Silent Hill را در اختیار دارند، اعلام کرده‌اند که با توجه به سخت‌افزار فوق‌العاده قدرتمند و ویژه‌ی کنسول ایکس‌ باکس سری ایکس، قصد دارند حس و حالی کاملا جدید و متفاوت را برای طرفداران سبک وحشت بقا فراهم آورند. حال به تازگی یکی از افرادی که در استودیوی دوئل افکت گیمز (Dual Effect Games) در حال کار برروی بازی ترسناک Tormented Souls است، اظهار داشت که با استفاده از قابلیت‌های کنترلر DualSense کنسول پلی‌اسیتشن ۵ می‌توان به صورت واقعی و گسترده یک نسل جدید از حس و تجربه‌ی عناوین ترسناک را خلق نمود.

کنترلر DualSense

به تازگی یکی از اعضای استودیوی شیلیایی دوئل افکت گیمز که توسعه‌ی بازی Tormented Souls را بر عهده دارد، اظهار داشت که این بازی منحصر به فرد از عناوین برتر این سبک به مانند Resident Evil ،Silent Hill و Alone in the Dark الهامات زیادی کسب کرده است و برای ایجاد یک حس واقعی و منحصر به فرد از وحشت به خوبی از قابلیت‌ های کنترلر DualSense استفاده خواهد کرد. وی در این مصاحبه اظهار داشت که حسی که به وسیله‌ی قابلیت بازخورد لمسی این کنترلر به بازی‌بازان منتقل می‌شود، بسیار در تجربه‌ی یک صحنه‌ی ترسناک حائز اهمیت خواهد بود. وی همچنین در این باره افزود که بازی‌بازان می‌توانند با استفاده از قابلیت بازخورد لمسی کنترلر DualSense به مانند یک عنکبوت که لرزش‌های مختلف تارهای خود را در نقاط مختلف حس می‌کند، حرکات اشیاء گوناگون و موج‌های نامرئی که به طرفشان هجوم می‌آورند را تجربه نمایند.

مشخص است که این نوع احساسات مختلف در عناوین ترسناک به لطف بازخورد لمسی پیشرفته‌ی کنترلر DualSense بسیار دقیق‌تر و کاربردی‌تر به بازی‌بازان منتقل خواهند شد. مشابه این قابلیت را می‌توان در عنوان نسل نهمی و انحصاری Spider-Man: Miles Morales اثر استودیوی اینسومنیاک گیمز (Insomniac Games) مشاهده کرد که با استفاده از قابلیت بازخورد لمسی، بازی‌بازان می‌توانند از طریق حس عنکبوتی خود جهت حمله‌ی دشمنان و تیراندازی‌های آنان را تشخیص دهند. همچنین استودیوی دوئل افکت گیمز در مورد این قابلیت اظهار داشت که اگر حشرات مختلف و یا دشمنان گوناگون به شخصیت اصلی حمله کرده و آن را گاز بگیرند یا صدمه‌ای به وی وارد سازند، بازی‌بازان با استفاده از قابلیت بازخورد لمسی کنترلر DualSense می‌توانند آن‌ها را به خوبی و به تفکیک حس نموده و از این طریق می‌توان یک چشم‌انداز جدید و منحصر به فرد را برای بازی‌های ترسناک آینده در نظر گرفت.

البته تاکنون استودیوی دوئل افکت گیمز خبر رسمی عرضه‌ی بازی ترسناک Tormented Souls را برروی دو کنسول نسل نهمی پلی‌ استیشن ۵ و ایکس‌ باکس سری ایکس تایید نکرده است اما ناشر این عنوان یعنی شرکت پی‌کیوب (PQube) توسعه‌ی این نسخه‌ی نسل نهمی را بدون ذکر تاریخ عرضه‌ی آن اعلام کرده است.

باید توجه داشت که توسعه‌دهندگان دیگری نیز که برروی بازی‌های نسل نهمی کار می‌کنند در مورد قابلیت‌های منحصر به فرد کنترلر DualSense کنسول پلی‌ استیشن ۵ ابراز علاقه کرده‌اند. به عنوان مثال استودیوی تری‌آرک (TreyArch) در مورد عنوان نسل نهمی Call of Duty: Black Ops Cold War اظهار داشته است که قصد دارد با استفاده از قابلیت تریگرهای تطبیق‌پذیر کنترلر پلی‌ استیشن ۵، به بازی‌بازان درک عمیق و دقیق‌تری از میزان مقاومت ماشه‌ی هر اسلحه را بدهد و این یک پیشرفت شگفت‌انگیز در سبک عناوین تیراندازی به شمار می‌آید.

طبق اطلاعات منتشر شده، عنوان ترسناک Tormented Souls قرار است در سال ۲۰۲۱ میلادی برروی پلتفرم رایانه‌های شخصی و کنسول‌ های ایکس‌ باکس وان، پلی‌ استیشن ۴ و نینتندو سوییچ عرضه گردد.

Telegram
Telegram>giftcardbaz
Instagram
Instagram>giftcardbaz

نوشته کنترلر DualSense حس بازی‌ های ترسناک را تغییر خواهد داد اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%da%a9%d9%86%d8%aa%d8%b1%d9%84%d8%b1-dualsense-%d8%ad%d8%b3-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c%e2%80%8c-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%aa%d8%b1%d8%b3%d9%86%d8%a7%da%a9-%d8%b1%d8%a7-%d8%aa%d8%ba%db%8c%db%8c%d8%b1-%d8%ae/feed/ 0
معرفی شخصیت جان مارستون https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d8%ac%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a7%d8%b1%d8%b3%d8%aa%d9%88%d9%86/ https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d8%ac%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a7%d8%b1%d8%b3%d8%aa%d9%88%d9%86/#respond Tue, 31 Dec 2019 10:33:29 +0000 http://blog.giftcardbaz.com/?p=5946 جان مارستون (John Marston) در سال ۱۸۷۳ از پدر و مادری اسکاتلندی متولد شد، مادرش در روز تولد جان، از دنیا رفت و مارستون کوچک تحت مراقبت پدرش که مردی دوست دار کشور اسکاتلند بود در آمد. تا سن هشت سالگی در کنار پدرش زندگی کرد اما این زندگی آنچنان که باید و شاید برای …

نوشته معرفی شخصیت جان مارستون اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
جان مارستون (John Marston) در سال ۱۸۷۳ از پدر و مادری اسکاتلندی متولد شد، مادرش در روز تولد جان، از دنیا رفت و مارستون کوچک تحت مراقبت پدرش که مردی دوست دار کشور اسکاتلند بود در آمد. تا سن هشت سالگی در کنار پدرش زندگی کرد اما این زندگی آنچنان که باید و شاید برای او مناسب نبود. متاسفانه پدر جان مردی خوشگذران بود و نگرانی‌های زندگی‌اش در بازگشت به اسکاتلند و خوبی‌های آن کشور خلاصه می‌شد. سرانجام خوشگذرانی‌ها کار دستش داد و طی یک دعوای خیابانی جانش را از دست داد.در ادامه بیشتر به معرفی شخصیت جان مارستون میپردازیم.
معرفی شخصیت جان مارستون
 

پس از آن جان برای مراقبت به یک پرورشگاه فرستاده شد و تا سن یازده ده‌سالگی در آنجا روزگار گذراند تا اینکه وضعیت بد پرورشگاه برایش غیرقابل تحمل شد و پا به فرار گذاشت تا بتواند به خودی خود زندگی کند.

 معرفی شخصیت جان مارستون

همانطور که تمام کودکان خیابانی در غرب وحشی به کار‌های خلاف قانون روی می‌آورند جان هم بعد از گذشت یک سال در سن یازده سالگی مرتکب قتل غیر عمد شد و این اتفاق زندگی او را دگرگون کرد، او تبدیل به نوجوانی تحت تعقیب شد و پس از آن برای زنده ماندن شبانه به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد. اما اینبار نتوانست از دست قانون فرار کند، جان در سن دوازده سالگی دستگیر و به اعدام محکوم شد. در روز اعدام گروهی از خلافکاران به رهبری «داچ وندرلیند» او را نجات دادند و جان مارستون به گروه خلافکاران وندرلیند پیوست. داچ برای او مانند یک ناجی و پدر بود و به او خواندن، نوشتن و نحوه زندگی در طبیعت را آموخت.

معرفی شخصیت جان مارستون

سال‌های زیادی جان به همراه خلافکاران وندرلیند با فلسفه خاص دزدی از پولدار‌ها و اهدا به فقرا روزگار گذراند تا اینکه در سال ۱۸۹۴، دختری به نام «ابیگیل رابرتز» به گروه پیوست. جان ۲۱ ساله و ابیگیل با هم وارد رابطه‌ای عاطفی شده و مدتی بعد صاحب پسری به نام «جک» شدند.

فعالیت‌های گروه همچنان ادامه داشت تا در سال ۱۸۹۹ سازمان‌های دولتی و خصوصی به دنبال شکار گروه‌های خلافکار افتادند و در اواخر سال، این جریان موجب فروپاشی گروه وندرلیند شد. طی این اوضاع «آرتور مورگان» جان و خانواده‌اش را نجات داد و آن‌ها تا سال ۱۹۰۷ با نام مستعار«میلتون» روزگار گذراندند.

معرفی شخصیت جان مارستون

در سال ۱۹۰۷ جان و خانواده‌اش منطقه‌ی «بیچرز هوپ» را خریداری کردند و در آنجا ساکن شدند. همین اتفاق باعث شد تا دولت مارستون را ردیابی کند. پلیس خانواده‌اش را گروگان گرفت و او را مجبور به کشتن اعضای سابق گروه وندرلیند کرد. بعد از کشتن، خاویر اسکوئلا، بیل ویلیامسون و خودکشی داچ وندرلیند، جان تا سال ۱۹۱۱ توانست در آرامش در کنار خانواده‌اش زندگی کند تا اینکه روزی ماموران دولت او را در ملک شخصی‌اش به قتل رساندند.

معرفی شخصیت جان مارستون
Telegram
معرفی شخصیت جان مارستون
Instagram

نوشته معرفی شخصیت جان مارستون اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d8%ac%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a7%d8%b1%d8%b3%d8%aa%d9%88%d9%86/feed/ 0
معرفی شخصیت مسترچیف https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d8%b1%da%86%db%8c%d9%81/ https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d8%b1%da%86%db%8c%d9%81/#respond Tue, 03 Dec 2019 09:30:45 +0000 http://blog.giftcardbaz.com/?p=5500 جان- ۱۱۷، ملقب به مسترچیف (Master Chief) کماندویی از نیروهای ویژه جنگاوری سازمان UNSC و شخصیت اصلی سری بازی‌ Halo است.در ادامه به معرفی شخصیت مسترچیف میپردازیم. جان (John) در سال ۲۵۱۱ در شهر الیزیوم (Elysium city) در کلونی «اریدانوس ۲» متولد شد و برای تحصیل به مرکز آموزشی  Elysium city Primary Education Facility Number …

نوشته معرفی شخصیت مسترچیف اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
جان- ۱۱۷، ملقب به مسترچیف (Master Chief) کماندویی از نیروهای ویژه جنگاوری سازمان UNSC و شخصیت اصلی سری بازی‌ Halo است.در ادامه به معرفی شخصیت مسترچیف میپردازیم.
معرفی شخصیت مسترچیف

جان (John) در سال ۲۵۱۱ در شهر الیزیوم (Elysium city) در کلونی «اریدانوس ۲» متولد شد و برای تحصیل به مرکز آموزشی  Elysium city Primary Education Facility Number 119 فرستاده شد. تا سن ۶ سالگی در این مرکز آموزش دید و در کنار خانواده‌اش زندگی کرد، تا اینکه پروژه اسپارتان ۲ آغازشد و مسئولان به دنبال کودکان خاص برای استفاده از آن‌ها در این پروژه عظیم بودند. جان یکی از این ۷۶ کودکی بود که به‌خاطر برتری فیزیکی و هوش بسیارشان انتخاب شدند. بعد از مدتی تمام این کودکان به صورت مخفیانه دزدیده شدند و به جای آن‌ها کودکان شبیه سازی شده‌ برای خانواده‌ها جایگزین شد.

تمام بچه‌ها به سیاره «ریچ» (Reach) فرستاده شدندتا با آزمایش‌ها و تمرینات مخصوص برای دفاع از زمین آماده شوند.  جان-۱۱۷ (John-117) نامی بود که برای جان انتخاب شد.

معرفی شخصیت مسترچیف

او در سن هشت سالگی طی یک ماموریت تمرینی، توانست رهبری تمامی اسپارتان‌‌ها را به عهده بگیرد. اما این پایان کار نبود، چند سال بعد، وقتی اسپارتان‌‌ها ۱۴ سال سن داشتند، برای تزریق خطرناک پروژه اسپارتان آماده شدند و از بین تمام کودکان فقط ۳۳ نفر جان سالم به در بردند.

حالا جان رهبر یک تیم ۳۳ نفره از قوی ترین نیروی نظامی موجود در منطقه بود و همانطور که انتظار می‌رفت این نیرو طی ۲۷ سال، زیر نظر ارتش مقابل امپراطوری کاوننت‌ها (مهاجمان فضایی در سری Halo) ایستاد.

طی تمامی این سال‌ها جان تبدیل به یک نماد مقاومت شد و به عنوان مهمترین شخص در نیروی نظامی زمین با نام مسترچیف معروف شد. ماموریت‌های فراوانی انجام داد و در بسیاری از مواقع تا سر حد مرگ هم پیش رفت اما توانست میراث دکتر «کاترین هلسی» (Dr. Catherine Halsey) مسئول پروژه اسپارتان ۲، را با خارج کردن محموله از سیاره ریچ بعد از فروپاشی سیاره، حفظ کند.

اموزش استفاده از کنترلر در بازی Call of Duty Mobile

دکتر هلسی اطلاعات بسیاری مربوط به پروژه اسپارتان و همچنین راه نجات انسان‌ها در مقابل حمله همه جانبه کاوننت‌ها را در یک هوش‌مصنوعی به نام کورتانا قرار داده بود که در زمان سقوط سیاره ریچ،‌توسط شخصیت نوبل ۶ (Noble 6) به دست مسترچیف رسید.

پس از سقوط ریچ، کورتانا تبدیل به همکارمستر چیف شد و از آن به بعد در تمامی ماموریت‌ها وظیفه راهنمایی کردن چیف، به عهده این هوش مصنوعی بود.

مستر چیف معروف و مشهور، از خانواده‌اش جدا شد، اما به یکی از مهم‌ترین محافظان زمین  تبدیل شود و اینطور که پیداست هنوز هم به همراه دوست صمیمی‌اش کورتانا مشغول به فعالیت است.

آمار هایی از کشته شدن چیف در مبارزه‌ای در سال ۲۵۵۸ منتشر شده است که صحت ندارد. جان هنوز زنده است.

معرفی شخصیت مسترچیف
Telegram

معرفی شخصیت مسترچیف

نوشته معرفی شخصیت مسترچیف اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d8%b1%da%86%db%8c%d9%81/feed/ 0
معرفی شخصیت نیتن دریک https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d9%86%db%8c%d8%aa%d9%86-%d8%af%d8%b1%db%8c%da%a9/ https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d9%86%db%8c%d8%aa%d9%86-%d8%af%d8%b1%db%8c%da%a9/#respond Sat, 16 Nov 2019 12:48:21 +0000 http://blog.giftcardbaz.com/?p=5272 در سال ۱۹۷۶ نیتن دریک (Nathan Drake) از پدر و مادری با موقعیت اجتماعی بسیار خوب متولد شد. نام خانوادگی پدر نیتن «مورگان» (Morgan) بود و مادرش یک باستان شناس معروف به نام «کاساندار مورگان» (Cassandra Morgan) بود که درست پنج سال قبل از تولد نیتن، پسری به نام «سموئل» (Samuel) را به دنیا آورده …

نوشته معرفی شخصیت نیتن دریک اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
در سال ۱۹۷۶ نیتن دریک (Nathan Drake) از پدر و مادری با موقعیت اجتماعی بسیار خوب متولد شد. نام خانوادگی پدر نیتن «مورگان» (Morgan) بود و مادرش یک باستان شناس معروف به نام «کاساندار مورگان» (Cassandra Morgan) بود که درست پنج سال قبل از تولد نیتن، پسری به نام «سموئل» (Samuel) را به دنیا آورده بود. خانواده مورگان زندگی شاد و خوبی داشتند، تا اینکه بیماری مادر خانواده خودش را نشان داد و بعد از مدت کوتاهی کاساندار دست به خودکشی زد.در ادامه به معرفی شخصیت نیتن دریک میپردازیم.

معرفی شخصیت نیتن دریک

خودکشی کاساندرا برای دگرگونی زندگی دو برادر کافی بود، چرا که پدرشان تلاشی برای نگهداری آن‌ها نکرد و در نتیجه بچه‌ها در کودکی به یک پرورشگاه کاتولیک که توسط خواهران روحانی اداره می‌شد فرستاده شدند. چند سالی را در این پرورشگاه گذراندند و به‌خاطر علاقه مادرشان به باستان شناسی، هر دو کودکانی کنجکاو بودند، به خاطر همین موضوع بیشترین استفاده را از محیط بردند و دست کم توانستند زبان لاتین را از کارکنان پرورشگاه بیاموزند. اما بعد از مدتی نه چندان طولانی سم درگیر شغلی غیر قانونی شد و در نتیجه از پرورشگاه اخراج شد.

معرفی شخصیت نیتن دریک

دو برادر تا نوجوانی، هرگز از یکدیگر جدا نشده بودند و این جدایی برای هر دو دردناک بود. نیتن حدود یک سال به تنهایی در پرورشگاه روزگار گذراند تا اینکه سم به سراغش آمد و دو برادر به همراه هم به خانه قدیمی‌شان رفتند و متوجه شدند مادرشان در رابطه با کاشفی بزرگ به نام «سر فرانسیس دریک» (Sir Francis Drake) تحقیق کرده است و بسیاری از سال‌های زندگی‌اش را در این راه گذرانده. بعد‌ها برادران مورگان به علت فرار از پرورشگاه و ورود غیر مجاز به خانه تحت تعقیب قرار گرفتند و تصمیم گرفتند به خاطر احترامی که مادرشان برای فرانسیس دریک قائل بود، نام فامیلی خود را به دریک تغییر دهند تا هم از دست پلیس فرار کنند و هم در همه جا بتوانند یکدیگر را شناسایی کنند.

معرفی شخصیت نیتن دریک

بعد از این اتفاق نیتن علاقه شدیدی به فرانسیس دریک پیدا کرد و در سال ۱۹۹۰ به خود جرأت داد تا حلقه فرانسیس دریک را از موزه مربوط به این کاشف بزرگ بدزدد، نیتن در این ماجرا با مردی به نام «ویکتور سالیوان» (Victor Sullivan) آشنا شد و در طی ۲۰ سال آینده این دو به کمک هم به دنبال گنج‌های بزرگ و مخفی جهان افتادند و تبدیل به شکارچیان گنج شدند. در طی همین سال‌ها  توانستند مکان‌‌های افسانه‌ای مانند، شامبالا، ال دورادو و ارم را پیدا کنند، حلقه فرانسیس هم در تمام این مدت در گردن نیتن بود. نیتن طی سفر‌هایش با زنی به نام «النا فیشر» آشنا شد و رابطه‌ای عاطفی با او بر قرار کرد.

معرفی شخصیت نیتن دریک

تبدیل شدن نیتن به یک شکارچی گنج، به‌خاطر پیدا کردن گنج بزرگ فرانسیس دریک بود و قرار بود این کار را به همراه برادرش انجام هد. در تمام این سال‌ها نیتن تصور می‌کرد که برادرش سم کشته شده، اما سم در سال ۲۰۱۵ نیتن را پیدا می‌کند و برادران به کمک هم، گنج بزرگ فرانسیس دریک را پیدا می‌کنند.

پس از آن، نیتن با النا ازدواج می‌کند و آن‌ها صاحب دختری به نام «کسی» می‌شوند. سم هم که سال‌های زیادی از برادرش دور بوده تصمیم می‌گیرد تا با خانواده دریک در ارتباط باشد.

معرفی شخصیت نیتن دریک
Telegram
معرفی شخصیت نیتن دریک
Instagram

نوشته معرفی شخصیت نیتن دریک اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d9%86%db%8c%d8%aa%d9%86-%d8%af%d8%b1%db%8c%da%a9/feed/ 0
نابغه تکرار نشدنی دنیای گیم | نگاهی تحلیلی و موشکافانه به آثار هیدتاکا میازاکی https://blog.giftcardbaz.com/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%aa%d8%ad%d9%84%db%8c%d9%84%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%88%d8%b4%da%a9%d8%a7%d9%81%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%a2%d8%ab%d8%a7%d8%b1-%d9%87%db%8c%d8%af%d8%aa%d8%a7/ https://blog.giftcardbaz.com/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%aa%d8%ad%d9%84%db%8c%d9%84%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%88%d8%b4%da%a9%d8%a7%d9%81%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%a2%d8%ab%d8%a7%d8%b1-%d9%87%db%8c%d8%af%d8%aa%d8%a7/#respond Mon, 04 Nov 2019 11:39:27 +0000 http://blog.giftcardbaz.com/?p=5027 هیدتاکا میازاکی نامی آشنا برای آن دسته از مخاطبان که عاشق و شیفته عناوین سخت و چالش برانگیز هستند به شمار می آید. نابغه ای ژاپنی که با خلق عنوان Demon Souls و در ادامه سه گانه شاهکار Dark Souls, به نوعی زیرسبکی جدید در عناوین اکشن نقش آفرینی خلق کرد. تا قبل از آن …

نوشته نابغه تکرار نشدنی دنیای گیم | نگاهی تحلیلی و موشکافانه به آثار هیدتاکا میازاکی اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
هیدتاکا میازاکی نامی آشنا برای آن دسته از مخاطبان که عاشق و شیفته عناوین سخت و چالش برانگیز هستند به شمار می آید. نابغه ای ژاپنی که با خلق عنوان Demon Souls و در ادامه سه گانه شاهکار Dark Souls, به نوعی زیرسبکی جدید در عناوین اکشن نقش آفرینی خلق کرد. تا قبل از آن هاردکور گیمر ها و افرادی که تشنه چالش و سختی بودند، تنها با انجام دادن بازیهای گوناگون بر روی سطح های سختی بالا می توانستند کمی طعم چالش و سختی را بچشند. اما پس از عرضه سه گانه سولز، عناوین بسیار و متعددی با الهام از آثار میازاکی ساخته شدند که از قضا بسیاری از آنان خود به عناوین فوق العاده باکیفیت و جذابی تبدیل گشتند. بنابراین باید میازاکی را یکی از تاثیرگذارترین افراد و کارگردانان در یک دهه اخیر به شمار آورد.

هیدتاکا میازاکی
اما در این مقاله متفاوت، قصد دارم آثار هیدتاکا میازاکی را با دیدی تحلیلی و عمیق زیر ذره بین ببرم. البته بدیهی است بخش قابل توجهی از مطالبی که در ادامه خواهید خواند، بیشتر نظرات شخصی نویسنده است و به همین دلیل احتمال خطا در آن وجود دارد. با تمام این بحث ها، برویم سراغ تحلیل و بررسی کلی آثار این نابغه ژاپنی، هیدتاکا میازاکی.

    نگاهی به اندیشه های شخصی میازاکی

قبل از آنکه به بررسی عمیق آثار میازاکی بپردازیم، ابتدا باید تفکرات شخصی میازاکی در دنیای واقعی را بررسی کنیم. متاسفانه خود میازاکی زیاد علاقه ای به مصاحبه و گفتگو نداشته و خود اذعان کرده که آدمی خجالتی و کم روست. با این وجود در همان اندک مصاحبه های انجام شده، می توان به نکات ارزشمندی در مورد تفکر و عقاید او دست یافت. او در یکی از مصاحبه هایش صریحا از دنیا به عنوان خرابه و Wasteland یاد کرده است. این نکته را خوب به یاد داشته باشید زیرا جلوتر خواهید دید همین جمله کوتاه در آثار او نمود واقعی پیدا می کند. دیگر نکته قابل توجه در مورد شخص میازاکی، این است که او انسانی به شدت واقع بین بوده و معمولا از امید واهی یا خوشبینی بی دلیل پرهیز می کند. او خود به این نکته اشاره کرده که زمان کودکی و نوجوانی چیزی به نام جاه طلبی و رویاپردازی نداشته و هیچگاه تصورش را هم نمی کرده که روزی بتواند به جایگاه فعلیش در دنیای گیم برسد. پر واضح است میازاکی از آن دسته افرادی است که هیچگاه به امید های عجیب و بلندپروازی های مختلف اعتقاد نداشته و همواره با دیدی واقع بینانه، منطقی و به نوعی تلخ به دنیای اطراف خود می نگریسته. و در ادامه خواهید خواند که همین تفکر او، چه ویژگی ها و المان هایی را به آثارش تزریق کرده است.

هیدتاکا میازاکی
We are born of the Blood, Made men by the blood, Undone by the blood…

 جهل، نفرینی گمراه کننده یا هدیه ای ارزشمند؟

اولین مفهومی که می خواهیم مورد بررسی قرار دهیم، جهل است. در سه گانه سولز و بلادبورن این مفهوم را می توان در جای جای عناوین یاد شده مشاهده کرد. پرسشی جذاب در این جا مطرح می شود‌. آیا جهل همانطور که در دید اول به نظر می رسد تنها موجب بدبختی و گمراهی می شود یا اینکه نکات مثبت خود را نیز داراست؟ میازاکی به جهل به چشم صددرصد منفی نگاه نمی کند. به عنوان شاهکار Bloodborne نگاهی می اندازیم. در ابتدا مردم شهر Yharnam و افرادی که در آن منطقه زندگی می کردند, با وجود آنکه ممکن بود با مشکلات مختلف مانند فقر و بیماری دست و پنجه نرم کنند، اما حداقل با هیولاها و موجودات وحشتناک روبه رو نبودند. اما به محض اینکه تلاش های اولیه جهت ارتباط با Great Ones و رسیدن به دید و بصیرت واقعی شروع شد، کم کم شهر Yharnam نیز با پدیده های شوم جدیدی مواجه شد. پس از آنکه استاد ویلیام و شاگردانش به خاصیت شفابخش و قدرتمند خون پی بردند، به نوعی فاجعه های پیش رو آغاز گشتند. تا زمانی که مردم یا بهتراست بگویم محققان و دانشجویان Byrgenwerth از قدرت و توانایی های خون اطلاع نداشتند، طبیعتا تلاشی هم جهت استفاده خاص از آن صورت نگرفته، و به دنبال آن  فاجعه های گوناگون اتفاق نمی افتاند. بهتر است بگویم تا زمانی که آنها در جهل قرار داشتند و حقیقت و دانش موردنیاز را نداشتند، خطری نیز آنان را تهدید نمی کرد، اما پس از کشف قدرت بالای خون و به نوعی کنار رفتن پرده جهل، کم کم شهر Yharnam به سقوط خود نزدیک شد. این مسأله فقط در مورد استفاده از Blood جهت درمان بیماری ها و قدرتمند تر شدن افراد خلاصه نمی شود. بعدتر هنگامی که استاد William دریافت که استفاده و کار با خون می تواند نتایج مرگبار و فوق العاده وحشتناکی به دنبال داشته باشد، تحقیق و بررسی در این زمینه را متوقف ساخت و به بقیه افراد خصوصا شاگردش Laurence هشدار داد که از خون بترسد و به دنبال آن نرود چون نتایج فاجعه باری به دنبال خواهد داشت. البته خود William نیز قربانی دانش و معلومات خود شد، چون زمانی که با Umbilical cord توانست با یکی از Great Ones ها (Rom Vacious Spider) ارتباط برقرار کند، عقل و هوش خود را از دست داد و دیوانه و مجنون گشت. در واقع با استفاده از Umbilical cord او به چشم دل دست یافت و به نوعی به بصیرت واقعی رسید. که البته این بصیرت برای او بسیار گران تمام شد چون نه تنها او‌ چیزهایی را دید و‌ شنید که در حالت عادی امکان دیدن و شنیدن آن وجود نداشت، بلکه توانست با موجودی خداگونه یعنی Rom نیز ارتباط برقرار کند که البته آنطور که به نظر می رسد، از شانس بد استاد ویلیام، Rom خود به نوعی دیوانه و احمق بود که همین مسأله باعث جنون استاد ویلیام نیز شد. پس بار دیگر این مسأله به خوبی نشان داده شد که جهل به نوعی سپری محافظ در برابر حقایق بزرگ و تکان دهنده بوده است و با کنار رفتن جهل و یدست آوردن دانش و بصیرت حقیقی، این افراد تحمل و توانایی مشاهده و درک این حقایق را نداشته، و در نهایت هوش و عقل خود را نیز از دست دادند. البته مثال های این زمینه به همینجا ختم نمی شوند. سرنوشت Gehrman نیز مثال دیگری در این وادی است‌. گرمن که همواره در تلاش بود با Great Ones ارتباط برقرار کرده و به حقیقت اصلی دست یابد، با استفاده از Umbilical cord توانست با یکی از آنها یعنی Moon Presence ارتباط برقرار کند. اما متاسفانه او نیز مانند استاد ویلیام بد شانس بود و Moon Presence بعد از ایجاد ارتباط با او، به وسیله قدرت و جادوی خود او را فلج و ناتوان ساخته و Gerhman را در دنیای رویای شکارچی زندانی کرده و‌ او را ناظر رویا ساخت. این طور که به نظر می رسد گرمن صدهاسال در رویا زندانی است. Gehrmam نیز قربانی طمع و علاقه اش جهت رسیدن به دانش و بصیرت والا شد. در واقع ترکیب طمع و جاه طلبی برای ارتباط با Great Ones و همچنین اشتیاق به کسب دانش و بصیرت والا، موجب سقوط و بیچارگی افرادی مانند Gehrman و William شد. پس باید جهل را به سپری محافظ تشبیه کرد که برخی یا شاید تمام انسان ها را از خطر گمراهی، دیوانگی و شاید فساد دور نگه می دارد. چون اگر انسان ها برخی چیزها را ببینند، برخی مطالب را بشنوند و به حقایق والا و پنهان پی ببرند، امکان جنون، تباهی و یا فساد و گمراهی در آنها بسیار زیاد است. نگاهی به سرانجام شخصیت های مختلف دنیای Bloodborne مانند استاد ویلیام، Gehrman، Laurence. و دیگر افراد مهر تأییدی بر این باور است.
در خود جریان بازی نیز بازیبازان با کشتن باس ها و Great Ones ها و همچنین استفاده آیتم Madman Knowledge (که اسم آیتم نیز خود مستقیما به جنون و دیوانگی اشاره می کند) می توانند Insight بدست آورده و بصیرت خود را بالا ببرند. جالب است بدانید با بدست آوردن مقدار مشخصی بصیرت در بازی، برخی نکات و صداها برای شما پدیدار خواهند گشت. به عنوان مثال شما امکان مشاهده Amygdala ها را پیدا خواهید کرد و یا صدای گریه کودکی را در برخی مکان های خاص خواهید شنید. همین مسأله به خوبی نشان می دهد هر چه بصیرت و علم درونی شما افزایش یابد، قادر به مشاهده و درک موضوعات و مضامینی خواهید بود که در حالت عادی امکان مشاهده‌ی و درک آنها برای شما وجود ندارد. البته این مسأله به دنیای بلادبورن خلاصه نمی شود. احتمالا این جمله را شنیده‌اید که دانش و آگاهی بیشتر موجب رنج و ناراحتی بیشتر می شود. همچنین به طور پیش فرض درک و دانش بالا با نوعی وظیفه نیز همراه می شود. نظر شما چیست؟ آیا جهل را باید یک مزیت بر شمرد یا یک عیب؟

هیدتاکا میازاکی
یکی از مهم ترین ارکان موفقیت فوق العاده عنوان Bloodborne را باید در فضاسازی و اتمسفر بی نظیر شهر Yharnam جست و جو کرد. شهری که معماریش را به نوعی از معماری لندن ویکتوریایی وام گرفته است. فضاسازی بی نظیر دنیای Bloodborne, کوچه ها و خیابان هایی که توسط هیولاهای خونخوار احاطه شده اند به خوبی حس ناامنی را به مخاطب منتقل می سازد. همچنین ساندترک فوق العاده بازی نیز در هر چه جذاب تر شدن محیط شهر Yharnam نقش پررنگی ایفا کرده است. مهم نیست چندسال از عرضه عنوان بلادبورن بگذرد، بلاشک این عنوان یکی از خارق العاده ترین فضاسازی ها در تاریخ بازی های ویدیویی را در اختیار داشت. فضاسازی این شهر و دنیا همخوانی فوق العاده ای با مضمون و تم بازی دارا بود و همین مسأله باعث می شد مخاطب نهایت ارتباط را با بازی برقرار کند. البته بلاشک طراحی محیط ها و مراحل فوق العاده از سوی سازندگان نیز باعث جذاب تر شدن شهر Yharnam گشت. یکی از عناوینی که امیدوارم در نسل نهم حتما شاهد آن باشیم، دنباله Bloodborne است چون با شناختی که از میازاکی، تیم فرام سافتور و البته کارنامه آنان داریم، پر واضح است ادامه عنوان بلادبورن، می تواند حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد. جالب است بدانید خود میازاکی از بلادبورن به عنوان بازی مورد علاقه خود یاد کرده است.

    در آثار میازاکی، تر و خشک غالبا با هم می سوزند.

ساخته های فرام سافتور و میازاکی عموما دارای تم و مضامینی تلخ، تاریک و بسیار واقع بینانه و بعضا بد بینانه هستند. یکی از نکاتی که در آثار مختلف میازاکی به چشم می خورد این است که تر و خشک، بی گناه و گناهکار، خوب و بد هنگام اتفاقات تلخ تفاوتی با یکدیگر ندارند. در اندیشه‌های میازاکی اگر شما در زمان نادرست در مکان نادرست قرار داشته باشید، به اجبار قربانی شرایط خواهید شد. حال این شرایط اجتناب‌ناپذیر می تواند طاعون و Bloodlust در دنیای بلادبورن باشد، یا Abyss در سری سولز یا هر مفهوم و اتفاق دیگری. در آثار میازاکی افراد خوب و بیگناه و یا حتی قهرمان ها نسبت به خطرات و فساد بیمه و ایمن نیستند و هر لحظه امکان فاسد شدن آنها یا مرگشان وجود دارد. سرنوشت و اتفاقات پیش آمده برای شوالیه Artorias در نسخه اول دارک سولز خود مهر تأییدی بر این نکته است. حتی قهرمان ها و پاک ترین افراد نیز از حیث خطر مرگ، نابودی و یا گمراهی با دیگر افراد متفاوت نیستند. در عنوان بلادبورن نیز سرنوشت Ludwig و William نیز بار دیگر بر این امر صحه می گذارند.‌ شاید بتوان این مسأله را در تفکر اصلی میازاکی که اول مقاله به آن اشاره ای کردم ردیابی کرد‌‌. میازاکی به عنوان فردی واقع بین و منطقی هنگام خطرات و فاجعه های عظیم، تفاوت خاصی میان انسان های خوب و بد، گناهکار و بی گناه و موارد مشابه در نظر نمی گیرد. اگر آثار مختلف فرام سافتور را تجربه کرده باشید و به طور عمقی و موشکافانه سرنوشت شخصیت های فرعی و خط داستانی مرتبط با آنان را پیگیری کرده باشید به خوبی در می یابید که اکثرا مرگ، نابودی و حتی جنون سرانجام این شخصیت هاست.

هیدتاکا میازاکی
عنوان Sekiro Shadows Die twice نه تنها از لحاظ ساختار گیم پلی با ساخته های پیشین میازاکی و فرام سافتور متفاوت بود، بلکه از لحاظ داستان و‌ روایت نیز تفاوت های قابل توجهی با عناوین گذشته میازاکی داشت. در سکیرو نبرد اصلی بر سر قدرت برتر بود و واسطه بدست آمدن این قدرت برتر نیز خون لرد Kuro بود که دارای خاصیت Immortality یا همان جاودانگی و نامیرایی بود. در سکیرو میازاکی به خوبی نشان داد که چگونه عطش بدست آوردن قدرت و برتری می تواند انسان ها را عوض کرده و حتی خط قرمز های آنان را دگرگون سازد. Owl که پدر و استاد Sekiro به شمار می رفت را باید نماد همین تغییر و فساد درونی دانست. فردی که تمام تلاشش را برای بدست آوردن قدرت به کار می بست و در راه رسیدن به هدف خود از هیچ کاری فروگذار نمی کرد. همچنین اگر بازیبازان پایان Shura در بازی را انتخاب کنند، سکیرو نیز خود به نوعی از مسیر اصلی خود منحرف شده، و در دام قدرت و جنون غرق شده و تلفات بسیاری را حادث خواهد شد. باید به نوعی اشاره کرد که میازاکی نشان داد اگر برای انسان ها هدف وسیله را توجیه کند، نتیجه خروجی می تواند بسیار فاجعه بار باشد…

   در اندیشه‌های میازاکی، چیزی به نام خوب و بد مطلق به چشم نمی خورد

نگاهی به درون مایه داستانی و اتفافات سه گانه سولز بیاندازید. شاید در نگاه اول و در دید سطحی، تاریکی و Age of Darkness به عنوان بدترین پدیده و اتفاق نام ببرید، اما اگر کمی عمیق تر نگاه کنید می بینید به طور قطع چیزی به نام خوب و بد در عناوین یاد شده مطرح نیستند. همانطور که احتمالا می دانید سرنوشت طبیعی نیز این بوده است که در پایان عصر تاریکی بر همه جا احاطه گردیده و حکومت کند اما همواره به دلایل مختلف عصر آتش ادامه پیدا کرده است‌. وقتی که به اتفاقات سه گانه سولز نگاه می کنید در می یابید که همیشه برای روشن نگه داشتن آخرین شعله، انسان ها و موجودات زیادی باید در طول مسیر کشته و قربانی شوند‌. اما سوال این است که آیا ادامه یافتن عصر روشنایی و آتش لزوما به معنای سرانجامی بهتر است؟ بررسی دقیق تر توضیحات آیتم ها و همچنین دیالوگ های گاه و بیگاه NPC ها همواره نشان می دهد که هر دفعه روشن نگه داشتن آخرین شعله سخت و سخت تر می گردد و از آنطرف در عصر روشنایی لزوما شاهد اتفاقات فوق العاده مثبت و خوب برای انسان ها یا موجودات دیگر نیستیم. شاید اصلا قرار نبوده است که آتش ادامه پیدا کند و لجبازی و غرور انسان ها باعث تداوم این کار شده است…یکی از دلایلی که همواره امکان انتخاب بین آغاز عصر تاریکی و ادامه دادن عصر آتش و روشنایی برای بازیبازان وجود دارد نیز همین مسأله است‌. به نوعی میازاکی انتخاب نهایی را به بازیبازان می سپارد و تصمیم بر عهده خود آنهاست. همین مسأله به نوعی نشان می دهد لزوما چیزی به نام خوب مطلق و‌ بد مطلق در سری سولز دید نمی شود و حتی ممکن است به نوعی انتخاب بر سر بد و بدتر باشد.
در واقع به صورت پیش فرض همیشه ما نور و آتش را به عنوان سمبل و نماد خوبی در نظر گرفته، و از آن سمت تاریکی و سیاهی را به عنوان سرمنشأ و نشانه فساد و پلیدی در نظر می گیریم. اما پس از تجربه سه گانه سولز همواره این سوال در بطن اتفاقات هر نسخه پیش خواهد آمد، ایا عصر روشنایی باید در دنیای سولز بر جهان حاکم باشد یا عصر تاریکی و سیاهی؟ اگر در مورد اتفاقات نسخه اول اطلاع داشته باشید، می دانید که Humamity که در انسان ها وجود دارد، به نوعی همان تاریکی یا دارک سول به شمار می آید. بنابراین وقتی بخشی از وجود انسان ها در سری سولز خود از تاریکی گرفته شده، چرا آنها باید مخالف عصر تاریکی باشند؟ البته بدیهی است اگر به اتفاقات اولاسیل در نسخه اول نگاهی بیاندازید، آن وقت به این نتیجه خواهید رسید که سیاهی سرنوشت بسیار تلخ و فاجعه‌ باری را به همراه خواهد آورد و عصر روشنایی و آتش با وجود کم و کاستی های فراوان، همچنان انتخابی منطقی تر نسبت به تاریکی و Abyss به شمار می آید. اما در کل آن چیز که مشخص است این است که انتخاب و قضاوت به نوعی بر عهده مخاطبان است به همین دلیل است که هیچگاه میازاکی در معدود مصاحبه های خود، از اندینگ ها و پایان های مختلف بازی های خود مانند سری سولز، بلادبورن و سکیرو به عنوان پایان های خوب و بد یاد نمی کند چون قضاوت در مورد خوب بودن و یا بد بودن یک پایان در نهایت به عهده تصمیم و قضاوت شخصی خود مخاطبان و بازیبازان است‌.
اگر به پایان های قابل انتخاب عنوان سکیرو نیز نگاهی بیاندازید در می یابید که لزوما هیچ کدام از پایان ها کامل و بدون نکته تلخ و منفی نیستند و هر کدام از آنها ناگزیر نکته ای ناراحت کننده به همراه دارند. حتی در پایانی که عموما از آن به عنوان پایان بد بازی یاد می شود(یعنی Shura Ending), برخی مخاطبان ممکن است کارها و اعمال سکیرو رو توجیه کرده و این پایان را برای بازی مناسب بدانند. شاید این مسأله به نوعی با همان نکته که هدف وسیله را توجیه می کند نیز در ارتباط باشد.

هیدتاکا میازاکی
داستان و سرنوشت شوالیه Artorias نیز یکی دیگر از داستان های جذاب آثار میازاکی به شمار می آید. آرتوریاس یکی از چهار شوالیه اصلی لرد Gwen به شمار می رفت که همواره تلاش زیادی برای مبارزه با Abyss به کار می بست. هنگامی که اولاسیل به علت Abyss که مانوس ایجاد کرده بود در خطر نابودی قرار گرفت، Artorias به همراه گرگ وفادارش Sif راهی اولاسیل شدند تا هم شاهزاده Dusk را نجات دهند و هم با Abyss مقابله کرده و جلوی آن را بگیرند. اما آرتوریاس در شکست Abyss ناکام مانده و نهایتا خود نیز فاسد شده و سیاهی وجود او را فرا گرفت. اما او در آخرین لحظات موفق شد به کمک سپرش هاله ای محافظ دور گرگ خود سیف قرار داده و او‌را از فاسد شدن توسط Abyss برهاند. بعدها بازیبازان در قامت شخصیت اصلی بازی یعنی Chosen Undead در یکی از خاص ترین و غم انگیز ترین باس فایت های تاریخ بازی های ویدیویی با او مبارزه کرده و با کشتن او آرتوریاس را به آرامش می رسانند. داستان و سرنوشت آرتوریاس نیز به خوبی نشان می دهد مهم نیست که یک فرد چقدر قهرمان، قدرتمند و شجاع باشد. اگر او در زمان نادرست در مکان نادرست مقابل نیرویی فوق العاده قدرتمند قرار گیرد، شکست اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.‌‌..

   طمع و علاقه افراطی انسان ها، آنها را به سقوط خواهند کشاند

در عنوان بلادبورن گروه قابل توجهی از ساکنان Yharnam به دنبال قدرت فوق العاده خون و همچنین ایجاد ارتباط با Great Ones ها و کسب بصیرت واقعی و چشم درونی هستند. این جست و جو و علاقه در برخی از آنها به جنون و علاقه دیوانه وار تبدیل شده و این افراد تمامی تلاش خود را برای رسیدن به اهداف مورد نظر انجام می دهند. برای مثال Laurence شاگرد استاد ویلیام بدون توجه به نصیحت او که به او اخطار داد از خون قدیمی بترسد(Fear The Old Blood), Healing Church را تأسیس کرده و آزمایش و استفاده عمومی از خون را آغاز کرد‌. این طمع و میل سیری ناپذیر Laurence نه تنها موجب نابودی و سرنوشت فاجعه بار برای بسیار از مردم Yharnam شد، بلکه خود او نیز به هیولایی خون خوار و وحشتناک تبدیل گشت‌. در اینجا مخاطبان به خوبی در می یابند که استاد ویلیام به نوعی این اتفاقات را پیش بینی می کرده است که به Laurence و افراد دیگر در مورد استفاده بی رویه از خون هشدار داده بود. البته خود استاد ویلیام نیز قربانی عطش سیری ناپذیرش برای رسیدن به بصیرت و دانش حقیقی شد و پس از ارتباط با Rom Vacious Spider به کل هوش و حواس خود را از دست داده و دیوانه شد. در عنوان Sekiro نیز شاهد تلاش افراد مختلف مانند Owl, و Genichiro برای رسیدن به قدرت اصلی و جاودانگی از طریق خون Lord Kuro بودیم. این مسأله به نوعی به Obsession برای آنها تبدیل گشته بود. همانطور که خون و بصیرت برای مردم Yharnam و افرادی چون استاد ویلیام، Laurence و یا Gehrman به Obsession تبدیل گشته بود(منظور از Obsession, علاقه، عقده و حس افراط گونه و غیرطبیعی نسبت به یک چیز، فرد یا پدیده است که این مسأله تا حد زیادی فکر و حواس یک فرد را به خود مشغول می سازد. دلیل استفاده از خود کلمه Obsession در متن این است که کلمه مناسبی جهت بازگردانی در دسترس نیست و خود کلمه Obsession بهتر می تواند منظور را منتقل سازد)

هیدتاکا میازاکی
در آثار میازاکی، مانند Bloodborne, سه گانه سولز یا عنوان سکیرو، شاهد شخصیت های فرعی و خط های داستانی هستیم که اغلب مفاهیم بسیار غم انگیز و تلخی در بر دارند. این دسته شخصیت ها، داستان ها و مضامین به خوبی نشان می دهند که در تفکر میازاکی، هیچگاه در جهان عدالتی نبوده و نخواهد بود. داستان و سرنوشت Father Gascoine نیز بلاشک یکی از تلخ ترین ها در آثار میازاکی به شمار می رود. فادر گسکوین یکی از اولین شکارچی های Healing Church بود که در کنار دوست و شکارچی همکار و همراهش Henryk، به مدت طولانی به قلع و قمع کردن هیولاهای خونخوار Yharnam مشغول بود. بعدها او عاشق زنی به نام Viola شده و با او ازدواج کرد و در طی چندین سال بعد صاحب فرزندان مختلفی نیز شد‌. اما متاسفانه همانطور که فادر گسکوین به شکار هیولاها ادامه می داد، میل به خون یا همان Bloodlust نیز در او به وجود آمده و تشدید شد تا جایی که خود او از قامت یک شکارچی‌ به قاتلی درنده تبدیل گشت که تشنه خون بود. همسر او با نواختن یک جعبه موسیقی همواره خود را به او می شناساند تا این که یک بار که Viola به دنبال فادر گسکوین رفت، یا فراموش کرد یا به علتی نتوانست جعبه موسیقی را به همراه خود ببرد به همین دلیل فادر گسکوین او را نشناخته و به نظر می رسد خود او همسرش که عاشقش بود را از پای درآورد. اگر دقیق تر پیگیر اتفاقات خانواده او شوید، در می یابید که فرزندان فادر گسکوین نیز به سرنوشت های تلخ و غمناک دچار می شوند. داستان پیرامون فادر گسکوین به خوبی نشان می دهد در افکار میازاکی، انسان های بیگناه و مظلوم نیز یا وجود معصومیت و بی گناهی، شانسی در مقابل سیاهی و قدرت بالا نخواهند داشت و هیچ استثنایی در این زمینه وجود ندارد.

   طبق تفکرات میازاکی، انتخاب مسیر زندگی می تواند تنها در یک تصمیم خلاصه شود…

در زندگی واقعی، انتخاب یک مسیر برای زندگی، کار یا هر فعالیت دیگری معمولا از یکسری تصمیمات کوچکتر تشکیل شده است. در واقع مجموعه ای از اتفاقات، تصمیم گیری ها و فعالیت ها در نهایت به مسیر یا هدفی خاص منتهی می گردد. در بسیاری بازیهایی که دارای دو یا چند پایان نیز هستند معمولا رسیدن به یک پایان فقط در گرو یک تصمیم نیست بلکه نتیجه برآیند تصمیم ها و کارهایی است که در طول بازی انجام داده اید. اما جالب است که در آثار مختلف میازاکی، پایان ها و سرنوشت های گوناکون غالبا به یک تصمیم بستگی دارند.در واقع راه رسیدن به تصمیم ها و سرنوشت های گوناگون تا حد بسیار زیادی با یکدیگر مشابه است و در واقع آن تصمیم نهایی و انتخاب انگیزه فردی است که همه چیز را مشخص می سازد. برای مثال در عنوان Sekiro تمامی فعالیت ها و کارها قبل از برخورد با Owl کاملا در تمامی پایان ها مشابه هستند و فقط تصمیم نهایی در مورد وفادار ماندن یا خیانت به Kuro است که به کارهای انجام شده تا آن لحظه مفهوم می بخشد. در سه گانه سولز هم تمامی فعالیت ها تا قبل از تصمیم جهت روشن نگه داشتن آخرین شعله یا خاموش کردن آن کاملا مشابه یکدیگر است. پایان های عنوان بلادبورن نیز روال مشخص و مشابهی را طی می کنند‌. این نکته به خوبی نشان می دهد این انگیزه و نیت هر فرد است که به اعمال، صحبت ها و تصمیم های او معنا می بخشد چون در حالت عادی، بسیاری از کارها با انگیزه های نامشخص انجام می شوند. بنابراین در تفکر میازاکی بسیاری از کارها و فعالیت ها را نمی توان به کارهای خوب و بد تقسیم کرد، چون خود این کارها غالبا هویتی خنثی گونه داشته و در نهایت نیت و انگیزه شخصی است که به نوعی جلوه کار را مشخص می سازد.

در پایان اجازه دهید این مقاله را، با جملاتی از دوست و همکار عزیزم، سعید آقابابایی به پایان ببرم. اگر از کاربران همیشگی گیمفا باشید، پس بلاشک می دانید سعید آقابابایی خود یکی از شیفتگان میازاکی و کارهای او به شمار آمده، و مقالات متعدد او در گیمفا در قالب راهنما، نقد و بررسی و مقالات دیگر در دسترس است. جالب است بدانید دوست خوبم سعید آقابابایی تنها یکی از آثار میازاکی را بالغ بر هزار ساعت تجربه کرده است.  بنابراین فکر می کنم بهترین فرد برای سخن پایانی مقاله مربوط به میازاکی خود اوست‌.

    برگ‌های دفتر تاریخ ورق خواهد خورد و زمان خواهد گذشت، بسیاری از بازی‌ها خواهند آمد و خواهند رفت و در گرد و غبار صفحه‌های خاک گرفته این دفتر محو خواهند شد و از یادها خواهند رفت. باقی ماندن در این دفتر جوهر قوی می‌خواهد. شاید باید گفت “جوهره” قوی می‌خواهد تا نامش در گرد و غبار زمان محو نشده و تا همیشه در دفتر خاطره‌ها ستاره شود. نام Dark Souls و مردی با “جوهره” به نام هیدتاکا میازاکی تا ابد در کهنه دفتر تاریخ و در صندوقچه خاک گرفته خاطرات ما ماندگار شده است. تاریخ هرگز مردی را که جرات کرد و بر خلاف هنجارها عمل کرد را فراموش نخواهد کرد و من نیز هرگز عنوانی را که بخشی بزرگ از زندگی‌ و خاطراتم محسوب می‌شود را از یاد نخواهم برد. تاریخ فرموشکار است اما برخی چنانند که حتی ذهن شلوغ و پر مشغله تاریخ را نیز یارای فراموش کردن آن‌ها نیست و همواره با عشق و نیکی آن‎ها را به یاد خواهد داشت. Dark souls جاودانه است، یکی از افسانه‌های این صنعت پرزرق و برق. Dark souls معجونی از “عشق” و “مرگ” و “لذت” است که شاید با هم جور درنیایند ولی همین تضاد تبدیل به نقطه رستگاری این بازی شد

نظر شما دوستان عزیز در مورد آثار این نابغه بزرگ چیست؟ نظرات و حدس های خود را با ما در میان بگذارید…

منبع:گیمفا

هیدتاکا میازاکی
Telegram
هیدتاکا میازاکی
Instagram

نوشته نابغه تکرار نشدنی دنیای گیم | نگاهی تحلیلی و موشکافانه به آثار هیدتاکا میازاکی اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%aa%d8%ad%d9%84%db%8c%d9%84%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%88%d8%b4%da%a9%d8%a7%d9%81%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%a2%d8%ab%d8%a7%d8%b1-%d9%87%db%8c%d8%af%d8%aa%d8%a7/feed/ 0
معرفی شخصیت کریتوس https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%da%a9%d8%b1%db%8c%d8%aa%d9%88%d8%b3/ https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%da%a9%d8%b1%db%8c%d8%aa%d9%88%d8%b3/#respond Wed, 30 Oct 2019 08:58:15 +0000 http://blog.giftcardbaz.com/?p=4931 »کریتوس» شخصیت اصلی سری بازی‌ God of War  فرزند خدای یونانی «زئوس» و انسانی به نام «کالیستو« بود که در یونان و در شهر اسپارتا متولد شد. اغلب فرزندان نیمه‌انسان خدایان یونانی در روز تولد کشته می‌شدند اما این بار، زئوس به فرزندش ترحم کرد و حاضر به قتل او نشد و اجازه داد تا …

نوشته معرفی شخصیت کریتوس اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
»کریتوس» شخصیت اصلی سری بازی‌ God of War  فرزند خدای یونانی «زئوس» و انسانی به نام «کالیستو« بود که در یونان و در شهر اسپارتا متولد شد. اغلب فرزندان نیمه‌انسان خدایان یونانی در روز تولد کشته می‌شدند اما این بار، زئوس به فرزندش ترحم کرد و حاضر به قتل او نشد و اجازه داد تا به دست مادرش بزرگ شود. کریتوس برادری کوچکتر به نام «دیموس» داشت که با ماه‌گرفتگی روی بدنش به دنیا آمده بود. این دو برادر مانند اکثر مردان شهر اسپارتا آرزو عضو شدن در ارتش معروف شهر و تبدیل شدن به اسپارتان‌‌ها را در سر داشتند. با تمرینات زیاد و فراوان، در جوانی توانستند به ارتش اسپارتان‌ها راه پیدا کنند.در ادامه به معرفی شخصیت کریتوس بیشتر میپزداریم.

معرفی شخصیت کریتوس

در این زمان پیشگویی‌ها به گوش فرمانروای المپ، زئوس، رساندند که یکی از فرزندانت در مقابلت قیام خواهد کرد، او یک جنگجو است و علامتی خاص روی بدن دارد. زئوس، خدای جنگ، آرس و آتنا خدای خرد را برای شکار فرزند اشاره شده در پیشگویی می‌فرستد. آرس برادر کریتوس، «دیموس» را شناسایی می‌کند و قصد دارد او را برای خدا مرگ ببرد تا پیشگویی‌ها از بین بروند. کریتوس برای نجات برادرش مقابل آرس می‌ایستد اما شکست می‌خورد و زخمی بر روی چشمانش ایجاد می‌شود. از دست دادن برادرش او را بسیار خشمگین می‌کند و همین موضوع باعث می‌شود تا کریتوس در ارتش اسپارتان‌ها بسیار سرشناس شود و تبدیل به یکی از اصلی ترین مهره‌‌های ارتش یونان می‌شود. او بدنش را مانند ماهگرفتگی‌های برادرش خالکوبی می‌کند تا یاد برادرش را همیشه حفظ کند. مدتی بعد با زنی به نام «لیساندار» ازدواج می‌کند و این دو صاحب دختری به نام «کلایوپی» می‌شوند.

معرفی شخصیت کریتوس

دختر کریتوس دچار بیماری‌ای لاعلاج شد و تنها راه برای درمان او در منطقه آمبروسیا بود، کریتوس و ارتشش برای تسخیر آمبروسیا تلافات زیادی دادند و یکی از سربازان محبوب کریتوس که «آتریوس» نام داشت هم در این مبارزه جانش را از دست داد، در نتیجه کریتوس بدن آتریوس را به همراه پادزهر به یونان بازگرداند و دخترش را درمان کرد و از پادشاه اسپارتا درجه فرماندهی را گرفت.

او فرماندهی سرشناس شد و نام اسپارتان‌‌ها را به گوش جهان رساند، تا اینکه در یکی از مبارزه‌‌هایش در حال شکست بود و خدای جنگ، آرس را صدا زد و روحش را در قبال پیروزی در مبارزه به او فروخت.

معرفی شخصیت کریتوس

فروختن روحش به آرس او را تبدیل به یک دیوانه کرد، پس از آن کریتوس متوجه نبود چه کاری انجام می‌دهد، در حمله‌اش به یکی از روستا‌ها آرس زن و فرزند کریتوس را به روستا آورد و کریتوس را زیرکانه مجبور کرد تا خانواده‌اش را به قتل برساند. بعد از آن او نفرین شد تا خاکستر خانواده‌اش را همیشه بر روی بدنش داشته باشد، ظاهر جدید کریتوس لقب روح اسپارتا را برایش به ارمغان آورد.

کریتوس به کمک آتنا موفق شد تا علیه خدایان دسیسه‌‌چی قیام کند و به شکار تمامی آن‌ها رفت و تمام خدایان را به قتل رساند و در آخر ناپدید شد.

سال‌ها بعد به مناطق اسکاندیناوی، قلمرو خدایان نورس سفر کرد و با زنی به نام «فی» ازدواج کرد و بعد از مدتی صاحب فرزندی شد و نام او را «آتریوس» گذاشت.

معرفی شخصیت کریتوس
Telegram
معرفی شخصیت کریتوس
Instagram

نوشته معرفی شخصیت کریتوس اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%da%a9%d8%b1%db%8c%d8%aa%d9%88%d8%b3/feed/ 0
بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات https://blog.giftcardbaz.com/%d8%a8%db%8c%d9%88%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%81%db%8c-%d9%85%d8%b1%db%8c%d9%85-%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%ae%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%9b-%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%be%d8%b1%d9%81%d8%b1%d9%88/ https://blog.giftcardbaz.com/%d8%a8%db%8c%d9%88%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%81%db%8c-%d9%85%d8%b1%db%8c%d9%85-%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%ae%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%9b-%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%be%d8%b1%d9%81%d8%b1%d9%88/#respond Sat, 15 Jul 2017 21:30:43 +0000 http://blog.giftcardbaz.com/?p=2252 مریم میرزاخانی ، پروفسور و نابغه‌ی ایرانی دنیای ریاضیات، استاد دانشگاه‌های پرینستون و استنفورد بود که در سال ۱۳۹۳ موفق به کسب مدال طلای فیلدز شد. مریم میرزاخانی در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران متولد شد. پدرش، احمد میرزاخانی، مهندس الکترونیک و رئیس هیئت‌مدیره‌ی سازمان آموزشی نیکوکاری رعد بود. میرزاخانی، پس از اتمام دوره‌ی دبستان …

نوشته بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
بیوگرافی مریم میرزاخانی
بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات

مریم میرزاخانی ، پروفسور و نابغه‌ی ایرانی دنیای ریاضیات، استاد دانشگاه‌های پرینستون و استنفورد بود که در سال ۱۳۹۳ موفق به کسب مدال طلای فیلدز شد.

مریم میرزاخانی در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران متولد شد. پدرش، احمد میرزاخانی، مهندس الکترونیک و رئیس هیئت‌مدیره‌ی سازمان آموزشی نیکوکاری رعد بود. میرزاخانی، پس از اتمام دوره‌ی دبستان خود، وارد مدرسه‌ی فرزانگان تهران (استعدادهای درخشان – سمپاد) شد و دوره‌‌ی دبیرستان خود را نیز در همین مدرسه به پایان برد.

بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات

مریم میرزاخانی ، پروفسور و نابغه‌ی ایرانی دنیای ریاضیات، استاد دانشگاه‌های پرینستون و استنفورد بود که در سال ۱۳۹۳ موفق به کسب مدال طلای فیلدز شد.

مدال طلای المپیاد ریاضی

مریم میرزاخانی در سال سوم دبیرستان (۱۳۷۳) پس از دریافت مدال طلای المپیاد ریاضی کشوری، با کسب ۴۱ امتیاز مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی هنگ‌کنگ را از آن خود کرد و یک سال بعد، توانست با کسب ۴۲ امتیاز یعنی نمره‌ی کامل، بار دیگر مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی را که این بار در کشور کانادا برگزار می‌شد، از آن خود کند. به‌ این‌ ترتیب او نخستین دختری بود که توانست مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی را از آن خود کند و نخستین فردی بود که در المپیاد نمره‌ی کامل را دریافت کرد.

در اسفند سال ۱۳۷۶، اتوبوسی که حامل دانشجویان ریاضی شرکت‌کننده در بیست و دومین دوره‌ی مسابقات ریاضی دانشجویی اهواز بود، در راه برگشت به تهران، به دره سقوط کرد. در این حادثه شش تن از استعدادهای درخشان ریاضی ایران جان خود را از دست دادند که آرمان بهرامیان و رضا صادقی، دیگر مدال‌آوران المپیاد جهانی ریاضی بین آنان بودند. مریم میرزاخانی از جمله دانشجویانی بود که از این حادثه نجات پیدا کرد.

بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات
بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات

تحصیلات دانشگاهی

مریم میرزاخانی، پس از اتمام دوران دبیرستان، وارد دانشگاه صنعتی شریف شد. او برای انتخاب رشته‌ی دانشگاهی‌اش هیچ شکی نداشت و مطمئن بود که نمی‌خواهد طبق انتظارها، رشته‌ی مهندسی برق را برگزیند. مریم میرزاخانی عاشق ریاضی بود و بین گرایش‌های مختلف ریاضیات دانشگاهی، به ریاضی محض تمایل بیشتری داشت. او مدرک کارشناسی ارشد خود را در سال ۱۳۷۸ در رشته‌ی ریاضی از این دانشگاه دریافت کرد. پس‌ از آن برای ادامه‌ی تحصیلاتش به آمریکا رفت و وارد دانشگاه هاروارد شد. او در سال ۱۳۸۳، دکترای ریاضی خود را زیر نظر پروفسور کرتیس مک مولن دریافت کرد و بلافاصله به‌عنوان محقق در مؤسسه‌ی ریاضیات کلی و به‌عنوان پروفسور ریاضی در دانشگاه پرینستون آمریکا مشغول به کار شد. پس از چهار سال و ارتقاء از درجه‌ی استادیاری، در سال ۱۳۸۷، او به‌عنوان استاد تمام در دانشگاه استنفورد مشغول به تدریس شد.

بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات
بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات

فعالیت‌های تحقیقاتی

مریم میرزاخانی در سال ۱۳۷۸، با پیشنهاد محاسبه‌ی عمق حلقه‌های ترسیم‌شده روی سطوح هذلولی، بهترین راه‌حل مشکلی که ریاضیدانان سال‌ها در پی حل آن بودند، یعنی یافتن راهی عملی و کاربردی برای حساب کردن حجم فرم‌های هندسی هذلولی، چشم‌ها را به خود خیره کرد. او معتقد بود که جهان از قوانین هندسه‌ی هذلولی پیروی می‌کند؛ به همین علت برای محاسبه‌ی اشکالی که فرم هندسی مرتبی ندارند، می‌توان با رسم حلقه‌هایی روی سطوح آن‌ها، حجم دقیق آن‌ها را حساب کرد. این روش، اثبات جدیدی برای تئوری‌های ادوارد ویتن و ماکسیم کنتسویچ در مورد تعداد نقاط متقاطع سطوح پیمانه‌ای در فضاهای هندسی هذلولی به شمار می‌آمد.

در سال ۱۳۸۴، مجله‌ی پاپیولار ساینس آمریکا او را به‌عنوان یکی از ۱۰ ذهن برتر جوان جهان برگزید و در سال ۱۳۸۸ انجمن ریاضی آمریکا، جایزه‌ی بلومنتال را به‌پاس دستاوردهای او در علم ریاضی، به او تقدیم کرد و دلایل اعطای این جایزه را خلاقیت بی‌نظیر و رساله‌ی دکترای نوآورانه‌ی او دانست.

می‌توان گفت که کار مریم میرزاخانی روی مطالعه سطوح هذلولی با استفاده از فضاهای پیمانه‌ای متمرکز بود. فضای هذلولوی، در مقابل فضای اقلیدسی قرار دارد که معتقد است تنها و تنها یک خط موازی با یک خط مشخص می‌تواند از یک نقطه‌ی ثابت عبور کند. در فضای هذلولی غیر اقلیدسی، تعداد بی‌شماری از خطوط موازی می‌توانند از یک نقطه ثابت عبور کند. مجموع زاویه‌های یک مثلث در فضای هذلولی کمتر از ۱۸۰ درجه است. در چنین فضایی منحنی، کوتاه‌ترین مسیر بین دونقطه به‌عنوان ژئودزیک شناخته می‌شود. تحقیقات میرزاخانی شامل محاسبه انواع خاصی از ژئودزیک، به نام ژئودزیک بسته‌ی ساده روی سطوح هذلولوی بود.

در سال ۱۳۸۹، مریم میرزاخانی توانست نظریه‌ی شار زلزله ویلیام ترستن را روی فضای تایشمولر به اثبات برساند. شار زلزله برای مدت‌ها به‌عنوان مسئله‌ای بی‌پاسخ در ریاضی شناخته می‌شد.

در سال ۱۳۹۳، مریم میرزاخانی به همراه الکس اسکین و امیر محمدی، ثابت کرد که ژئودزیکهای مختلط و بستارهای آن‌ها، برخلاف آنچه گفته می‌شود، نامنظم یا فرکتال نیستند؛ بلکه به طرز شگفت‌انگیزی منظم‌اند. آن‌ها ثابت کردند که بستارهای ژئودزیک مختلط، خاصیت جبری دارند و می‌توانند به‌صورت چندجمله‌ای تعریف شوند، به همین دلیل غیر منعطف‌اند. این نتایج شبیه به نظریات مارینا راتنر در دهه ۱۹۹۰ میلادی بود.

بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات
بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات

زندگی خصوصی

مریم میرزاخانی در سال ۱۳۸۴ با یان وندارک، استاد و دانشیار ریاضی دانشگاه استنفورد و پژوهشگر علوم کامپیوتر مرکز تحقیقاتی آی‌بی‌ام ازدواج کرد. آن‌ها صاحب یک دختر به نام آناهیتا شدند.
جایزه‌ی فیلدز

مریم میرزاخانی در سال ۱۳۹۳ به سبب تحقیقاتش، برنده جایزه‌ی فیلدز  شد. جایزه‌ی فیلدز معتبرترین نشان علمی ریاضیات است که هر چهار سال یک‌بار به برترین دانشمندان علم ریاضی زیر ۴۰ سال اعطا می‌شود. میرزاخانی نخستین زنی بود که در جهان موفق به دریافت این جایزه شد. در آن زمان او ۳۷ سال داشت. در پی دریافت این جایزه، حسن روحانی رئیس‌ جمهور ایران و دکتر فرجی دانا وزیر وقت علوم ایران، این موفقیت را به او تبریک گفتند.

بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات
بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات

سایر جوایز و افتخارات

جایزه‌ی افتخاری دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۳
جایزه‌ی برترین فارغ‌التحصیلان دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۳
جایزه‌ی پژوهشگر برتر مؤسسه‌ی Clay Mathematics Institute در سال ۲۰۰۴
جایزه‌ی ای‌ام‌اس بلومنتال (AMS Blumenthal Award) در سال ۲۰۰۹
دعوت به کنگره‌ی بین‌المللی ریاضیدانان در سال ۲۰۱۰ و سخنرانی در مورد توپولوژی و سیستم‌های دینامیکی و ODE
جایزه‌ی AMS Ruth Lyttle Satter Prize که هر دو سال یک‌بار توسط انجمن ریاضی آمریکا به برترین تحقیقات ریاضی اعطا می‌شود
جایزه‌ی تحقیقاتی کلی در سال ۲۰۱۴
سخنرانی در انجمن بین‌المللی ریاضیدانان در سال ۲۰۱۴
انتخاب به‌عنوان معاون خارجی آکادمی علوم فرانسه در سال ۲۰۱۵
انتخاب و عضویت در انجمن فلسفه‌ی آمریکا در سال ۲۰۱۵
عضویت در آکادمی ملی علوم آمریکا در سال ۲۰۱۶
عضویت در آکادمی علوم و هنر آمریکا در سال ۲۰۱۷

درگذشت

در تیرماه سال ۱۳۹۶، اعلام شد که مریم میرزاخانی به علت سرطان سینه در بیمارستان بستری شده است. او از چهار سال پیش به این بیماری مبتلا بود و این سرطان به مغز استخوان او سرایت کرده بود؛ به همین علت نیز والدینش برای عیادت او به آمریکا رفته بودند. سرانجام در تاریخ ۲۴ تیر سال ۱۳۹۶، مریم میرزاخانی چشم از جهان فروبست.

خبر درگذشت این دانشمند بزرگ ریاضیات در طی یک روز توسط اغلب رسانه‌های بین‌المللی پوشش داده شد. انتشار این خبر در شبکه‌های اجتماعی و واکنش‌های گسترده به این ضایعه‌ی تأثربرانگیز به حدی بود که هشتگ نام مریم میرزاخانی در روز جاری به رتبه‌ی دهم توییتر رسید.

دکتر حسن روحانی، رییس‌جمهور ایران، در پیامی درگذشت مریم میرزاخانی را تسلیت گفت و او را نقطه‌ی عطفی در معرفی همت زنان و جوانان ایرانی دانست. در پیام‌های دیگری نیز محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران؛ محمد فرهادی، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری؛ علی‌اکبر صالحی، رئیس کنونی سازمان انرژی اتمی؛ محمود فتوحی، رئیس کنونی دانشگاه صنعتی شریف؛ غلامعلی حداد عادل، رئیس کنونی فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ گری لوئیس، نماینده مقیم سازمان ملل در تهران و فیروز نادری، دانشمند سابق ناسا درگذشت او را تسلیت گفتند. وبسایت گیفت کارت باز دات کام نیز تسلیت وارده به جامعه علمی و خانواده محترم ایشان نیز اعلام می نماید .

منبع  theguardian britannica wikipedia

نوشته بیوگرافی مریم میرزاخانی ؛ ستاره پرفروغ دنیای ریاضیات اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%d8%a8%db%8c%d9%88%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%81%db%8c-%d9%85%d8%b1%db%8c%d9%85-%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%ae%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%9b-%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%be%d8%b1%d9%81%d8%b1%d9%88/feed/ 0
پول‌سازترین فیلم‌ساز هالیوود:استیون اسپیلبرگ https://blog.giftcardbaz.com/%d8%a7%d8%b3%d8%aa%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d9%be%db%8c%d9%84%d8%a8%d8%b1%da%af-%d9%be%d9%88%d9%84%e2%80%8c%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85%e2%80%8c%d8%b3/ https://blog.giftcardbaz.com/%d8%a7%d8%b3%d8%aa%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d9%be%db%8c%d9%84%d8%a8%d8%b1%da%af-%d9%be%d9%88%d9%84%e2%80%8c%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85%e2%80%8c%d8%b3/#respond Thu, 01 Dec 2016 08:41:09 +0000 http://giftcardbaz.com/blog/?p=974 او را کارگردان همه‌فن‌حریف هالیوود می‌دانند. تقریبا در هر ژانری فیلم ساخته؛ از علمی-تخیلی، تا تاریخی و کمدی. یکی از پرکارترین کارگردانان تاریخ سینما و البته موفق‌ترین آن‌ها از نظر تجاری و فروش فیلم‌ها است. با زندگی‌نامه‌ی «استیون اسپیلبرگ» (Steven Spielberg)، کارگردان و فیلم‌ساز شهیر آمریکایی، همراه گیفت کارت باز باشید.   کودکی و کار …

نوشته پول‌سازترین فیلم‌ساز هالیوود:استیون اسپیلبرگ اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
او را کارگردان همه‌فن‌حریف هالیوود می‌دانند. تقریبا در هر ژانری فیلم ساخته؛ از علمی-تخیلی، تا تاریخی و کمدی. یکی از پرکارترین کارگردانان تاریخ سینما و البته موفق‌ترین آن‌ها از نظر تجاری و فروش فیلم‌ها است. با زندگی‌نامه‌ی «استیون اسپیلبرگ» (Steven Spielberg)، کارگردان و فیلم‌ساز شهیر آمریکایی، همراه گیفت کارت باز باشید.

 
کودکی و کار

«استیون الن اسپیلبرگ» در ۱۸ دسامبر ۱۹۴۶ در شهر «سینسیناتی» ایالت اوهایوی آمریکا به دنیا آمد. علاقه‌ی اسپیلبرگ به فیلم‌سازی از کودکی در وجودش بود؛ اولین جایزه‌ی جشنواره‌ای‌اش را برای فیلم ۴۰ دقیقه‌ای و جنگی «فرار به هیچ‌جا (۱۹۶۲)» (Escape to nowhere) در نوجوانی برد. بعد فیلم Firelight را کارگردانی کرد؛ یک فیلم بلند افسانه‌ای و علمی-تخیلی که ادامه‌ی آن کمی بعد در ۱۹۶۸ با فیلم کوتاه Amblin تکمیل شد.

استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ

یکی از مدیران «یونیورسال استودیوز» با تماشای فیلم Amblin تصمیم می‌گیرد با اسپیلبرگ تماس بگیرد. استیون بعد از رفتن به کالج ایالتی کالیفرنیا (نام این موسسه بعدا به دانشگاه ایالتی کالیفرنیا تغییر کرد و اسپیلبرگ از همان‌جا لیسانس خود را گرفت) به‌تازگی در بخش تلویزیونی این استودیو مشغول به کار شده بود. او مجموعه‌های تلویزیونی متعددی را کارگردانی کرد، از جمله: Columbo ،Marcus Welby ،MD and Owen Marshal-Counselor at Law. اسپیلبرگ در ۱۹۷۱ اولین فیلم تلویزیونی‌اش را ساخت؛ «دوئل» (Duel)، فیلمی با محوریت ترس از محیط بسته، با کلی اتفاقات جنون‌آمیز که به عنوان یک فیلم تلویزیونی در آن زمان، واقعا قوی به حساب می‌آمد؛ دوئل در اروپا هم پخش شد.

استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ

اسپیلبرگ امور مربوط به عقد قرارداد و پخش این فیلم را در اختیار هنرپیشه مشهور آن دوران، «دنیس ویور» (او در نقش یک موتورسوار که توسط یک راننده قاتل کامیون ظاهر شده بود) قرار داده بود؛ ویور هم به نحو احسن از پس این کار برآمد. موفقیت دوئل به اسپیلبرگ کمک کرد بتواند وارد عرصه‌ی سینما بشود؛ این کار در ۱۹۷۴ با فیلم The Sugarland Express آغاز شد. این فیلم که «گولدی هاون» در آن نقش ایفا می‌کرد، درون‌مایه‌ی طنز داشت ولی با سمت‌وسوی تراژدی!

موفقیتِ تجاری

«آرواره‌ها» (Jaws) تولید ۱۹۷۵، فیلم بعدی اسپیلبرگ بود که او را به عنوان یک کارگردان سطح بالا مطرح کرد و به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ تبدیل شد. آرواره‌ها با بازی به‌یادماندنی «روی شیدر» (Roy Scheider) در نقش پلیس یک شهرک توریستی، به ماجرای درگیری او با یک سپید‌کوسه‌ی آدم‌خوار می‌پردازد. در این فیلم «ریچارد دریفوس» (Richard Dreyfuss) در نقش زیست‌شناس دریا و «رابرت شاو» (Robert Shaw) در نقش شکارچی کوسه بازی کردند. این فیلم هیجانی در جوایز اسکار نامزد بهترین فیلم شد و موسیقی متن آن به سازندگی «جان ویلیامز» (John Williams)، برنده‌ی اسکار این بخش شد.

اسپیلبرگ در ۱۹۷۷ یک فیلم علمی-تخیلی به نام برخورد نزدیک از نوع سوم (Close Encounters of the Third Kind) ساخت. استیون خود، فیلم‌نامه را نوشته بود و از دریفوس به عنوان بازیگر اصلی استفاده کرد؛ او هم یکی از بهترین بازی‌های دوران هنرپیشگی‌اش را به نمایش گذاشت. دریفوس نقش یک اپراتور خط تلفن را داشت که به یک بشقاب‌پرنده (UFO) برخورد می‌کند و بعد از آن ذهن‌مشغول آن‌ها می‌شود. اسپیلبرگ با این فیلم، اولین بار نامزدی بهترین کارگردان اسکار را به‌دست آورد. ولی تنها جایزه‌ی فیلم را «ویلموس سیگموند» در بخش فیلم‌برداری از آن خود کرد. اسپیلبرگ دومین کارگردانی در تاریخ بود که فیلم‌هایش پشت سر هم بیش از ۱۰۰ میلیون دلار می‌فروختند.

استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ

استیون اسپیلبرگ در کنار جرج لوکاس جوان

بعد از فیلم ناامیدکننده‌ی ۱۹۴۱ (تولید ۱۹۷۹) که علی‌رغم حضور بازیگرانی چون «جان بلوشی» (John Belushi) و «دن آیکروید» (Dan Aykroyd) نتوانست به عنوان یک فیلم کمدی، مخاطب را بخنداند، اسپیلبرگ قسمت اول از مجموعه فیلم‌های «ایندیانا جونزِ» جرج لوکاس را ساخت (Raiders of the Lost Ark). فیلم درباره‌ی یک باستان‌شناس است که سرش برای ماجراجویی درد می‌کند و هر بار پی‌گیر چیزی باستانی می‌شود. در این فیلم و دنباله‌هایش با هنرمندی «هریسون فورد» (Harrison Ford) در نقش یک باستان‌شناس خوش‌تیپ، از رنگ‌های گیرا در فیلم‌برداری، تدوین سرزنده، موسیقی متن به‌یادماندنی و جلوه‌های ویژه‌ی نوآورانه استفاده شد تا تجربه‌ای متفاوت از یک فیلم سینمایی به مخاطب داده شود. اسپیلبرگ به‌‎خاطر این فیلم دومین بار نامزد بهترین کارگردان اسکار شد؛ خود فیلم هم نامزد بهترین فیلم شد.

استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ

اما این سرحد موفقیت‌های اسپیلبرگ نبود؛ فیلم بعدی او «ای‌تی: موجود فرازمینی» (ET: The Extra-Terrestrial) در سال ۱۹۸۲ از قبلی‌ها هم موفق‌تر ظاهر شد. فیلم به کاوش یک بیگانه می‌پردازد و هوشمندانه از ورود به سطح حماسی فیلم «برخورد نزدیک» اجتناب می‌کند. «هنری توماس» (Henry Tomas) با بازی قوی خود در نقش پسری که به وجود این بیگانه پی برده و با او دوست می‌شود و «دی ولیس» (Dee Wallace) در نقش مادر دل‌سوزش کلاس فیلم را بالا برده‌اند؛ به‌علاوه «درو بریمور» (Drew Barrymore) هم یکی از اولین بازی‌هایش را در ET انجام داد.

فیلم‌های اسپیلبرگ تا این‌جا اکثرا استفاده‌ی زیادی از جلوه‌های بصری می‌کردند اما عاملی که ET را متمایز می‌کرد احساسات میان انسان و بیگانه‌ای بود که اسپیلبرگ به نمایش کشیده بود. هم اسپیلبرگ و هم خود فیلم نامزد اسکار شدند؛ هم‌چنین فیلم‌نامه‌ی «ملیسا متیسون»، فیلم‌برداری «الن دوی» و موسیقی «جان ویلیامز» همگی نامزد جایزه شدند؛ هرچند فقط آخری اسکار را برد. اسپیلبرگ در سال ۱۹۸۴ فیلم Indiana Jones and the Temple of Doom را ساخت. یک سال بعد و بر پایه‌ی رمان تحسین‌شده‌ی «رنگ بنفش» نوشته‌ی «الیس واکر» (Alice Walker) فیلمی با همین نام را کارگردانی کرد. این فیلم به ماجرای سختی‌های بی‌حد‌و‌حصر زندگی یک زن آمریکایی آفریقایی‌تبار می‌پرداخت. رنگ بنفش در بخش‌های مختلف اسکار نامزد شد ولی علی‌رغم جذب مخاطب بالا از دریافت جایزه دور ماند. رنگ بنفش از معدود فیلم‌هایی است که حتی تا به امروز با مضمون آمریکاییان آفریقایی‌تبار درست شده و از نظر تجاری هم موفق می‌شود.

استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ

شاید این موفقیت باعث شد اسپیلبرگ فیلم بعدی‌اش را هم بر اساس رمان دیگری بسازد؛ Empire of the Sun در ۱۹۸۷ اکران شد؛ فیلم‌نامه‌ی آن به نویسندگی «تام ستاپرد»، یک بازآفرینی دقیق و با جزئیات از یکی از زندان‌های مخوف در جنگ جهانی دوم بود. اما این فیلم در گیشه ناموفق ظاهر شد و کار خود را با فروش ضعیف پایان داد. اسپیلبرگ دوباره به‌سراغ چندگانه‌ی ایندیانا جونز رفت و در ۱۹۸۹ Indiana Jones and the Last Crusade را ساخت. او دهه‌ی هشتاد میلادی را با فیلم  «همیشه» به پایان برد. «همیشه» برداشتی از فیلم «مردی به نام جو» ساخته‌ی ۱۹۴۳ بود. به هر حال هرچند دنباله‌ی ایندیانا جونز خوب فروخت ولی «همیشه» در کشاندن مردم به سینماها ناکام ماند.

برخی معتقدند تمایل اسپیلبرگ به داستان‌پردازی گسترده باعث شده فیلم‌های او از پیچیدگی و عمق در معنا دور شوند؛ بسیاری از منتقدان، فیلم‌هایی چون «رنگ بنفش» و «فرمان‌روایی خورشید» را به همین دلیل بی‌بهره از عمق و بینش عاطفی می‌دانند. با این حال، بازارمحوری بی‌پروا و خوش‌بینی در فیلم‌های او، آغازگر سبکی نو در هالیوود شد. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک (اسکار) به پاس تاثیرگذاری‌ها و فعالیت‌های اسپیلبرگ به او جایزه‌ی Irving Thalberg را اعطا کرد.

دهه‌ی ۹۰ میلادی

اسپیلبرگ دهه ۹۰ میلادی را با فیلم هوک (۱۹۹۱) شروع کرد. این فیلم به جز بازی ستاره‌هایی مثل رابین ویلیامز و جولیا رابرتس چیز دیگری نداشت و در نظر مخاطبان و منتقدان بی‌فروغ ظاهر شد. کارگردان همه‌فن‌حریف هالیوود کوشید با بازگشت به اقتباس از رمان موفقی درباره‌ی دایناسورها دوباره به صحنه برگردد. او در ۱۹۹۳ «پارک ژوراسیک» را ساخت. بعد «فهرست شیندلر» را کارگردانی کرد و آن را هم در همان سال به سینماها فرستاد. این فیلم به ماجرای یک مهندس آلمانی در جنگ جهانی دوم می‌پرداخت که از انجام دادن وظایفی که نازی‌ها در مورد اردوگاه‌های اسرا محول کرده بودند سر باز می‌زد. «فهرست شیندلر » سیاه و سپید فیلم‌برداری شد و اولین جایزه‌ی بهترین کارگردان اسکار را برای استیون به ارمغان آورد. علاوه بر این، در شش بخش دیگر هم، از جمله بهترین فیلم، جوایز اسکار را درو کرد.

اسپیلبرگ به همراه «جفری کتزنبرگ» و «دیوید گفن» در ۱۹۹۴ استودیوی «دریم‌ورکس» (DreamWorks) را بنا گذاشت. این استودیو فیلم‌های موفقی چون Antz در ۱۹۹۸، مجموعه‌ی Sherek در ۲۰۰۱، ۲۰۰۴، ۲۰۰۷ و ۲۰۱۰، Puss in Boots در ۲۰۱۱ را در کارنامه‌ی خود دارد. دریم‌ورکس در سال ۲۰۰۶ با مبلغ ۱٬۶ میلیارد دلار به شرکت «ویاکام» فروخته شد.

استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ

اسپیلبرگ در ۱۹۹۷ فیلم «دنیای گم‌شده: پارک ژوراسیک» را ساخت، ولی نتوانست مقبولیت نسخه‌ی اصلی را تکرار کند. او در همین سال Amistad را هم کارگردانی کرد. یک سال بعد دوباره به موضوع جنگ جهانی دوم بازگشت و «نجات سرباز رایان» را ساخت. این فیلم درام یکی از شاهکارهای اسپیلبرگ شد و «تام هنکس» و «مت دیمون» از ستاره‌های اصلی آن بودند. «نجات سرباز رایان» در ۱۱ بخش نامزد جایزه‌ی اسکار شد و اسپیلبرگ دومین اسکار خود را دریافت کرد. آن سال، این فیلم بیش از هر فیلم دیگری فروخت.

۲۰۰۰ تا کنون

«هوش مصنوعی» (Artificial Intelligence) اولین فیلمی بود که اسپیلبرگ در هزاره‌ی سوم به نمایش درآورد. کلید ساخت این فیلم که بر اساس یک داستان کوتاه، نوشته‌ی «برایان آلدیس» بود سال‌ها پیش و در دهه‌ی ۷۰ میلادی خورد؛ اما نهایتا در ۲۰۰۱ روی پرده رفت. یک سال بعد فیلم «گزارش اقلیت» (Minority Report) اکران شد. ماجرای این فیلم هم در آینده می‌گذشت و مضمون علمی-تخیلی داشت. «گزارش اقلیت» هم در گیشه و هم در نزد منتقدان موفق بود.

اسپیلبرگ در همان سال یک فیلم کاملا متفاوت را عرضه کرد. «اگه می‌تونی منو بگیر» (Catch Me If You Can) هم در ۲۰۰۲ پخش شد و حتی از گزارش اقلیت موفق‌تر عمل کرد. استیون اسپیلبرگ در ۲۰۰۴ فیلم کمدی «ترمینال» را با بازی تام هنکس را کارگردانی کرد. ماجرای فیلم درباره‌ی یک توریست از یک کشور خیالی در اروپای مرکزی بود که در فرودگاه نیویورک فرود می‌آید و اتفاق‌هایی برایش می‌افتد. اسپیلبرگ با انتشار «جنگ جهان‌ها» (War of the Worlds) در ۲۰۰۵ به دنیای مورد علاقه‌اش، دنیای علمی-تخیلی بازگشت. هرچند فیلم با بازی «تام کروز» نتوانست انتظارات هیجانی مخاطبان را برآورد ولی در گیشه موفق عمل کرد و خوب فروخت؛ با این حال منتقدان چندان از آن استقبال نکردند.

استیون در همین سال «مونیخ» را هم اکران کرد؛ یک فیلم کاملا جدی و هنرمندانه. این فیلم که به اعتقاد بسیاری بهترین فیلم آن سال بود نامزد دریافت جایزه‌ی این بخش از اسکار شد ولی تنها سومین جایزه‌ی بهترین کارگردانی را نصیب این کارگردان پیر کرد.

استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ

اسپیلبرگ بعد از ۱۹ سال که از اولین فیلم ایندیانا جونز می‌گذشت به سرش زد یک دنباله‌ی دیگر برای آن بسازد. نتیجه‌ی کار با نام Indiana Jones and the Kingdom of the Crystal Skull در سال ۲۰۰۸ بر پرده‌ی سینما رفت. باز هم هریسون فرود در نقش ایندیانا جونز ایفای نقش کرد و «شیا لبوف» نقش پسر او را بازی کرد. لبوف بعدها در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی گاردین گفت که هیچ‌کدام از فیلم‌هایی که برای اسپیلبرگ بازی کرده را دوست ندارد. به هر حال این فیلم هم در آن سال عنوان پرفروش‌ترین را کسب کرد و علی‌رغم نقد‌های ضدونقیض، هواداران این مجموعه‌ی پرطرفدار را راضی نگه داشت.

«ماجراهای تن‌تن» که در سال ۲۰۱۱ اکران شد اقتباسی بود از یک کامیک استریپ (کتاب‌های مصور غربی که معمولا درباره‌ی ابرقهرمان‌ها هستند). اسپیلبرگ در جایی گفت: «مدت‌ها بود که مسحور شخصیت تن‌تن بودم و در دهه‌ی هشتاد [میلادی] از بیوه‌ی نویسنده‌ی کتاب حق اقتباس فیلم از آن را گرفته بودم.» بازخورد فیلم چه از نظر منتقدان چه از جانب تماشاگران در آمریکا معمولی بود؛ ولی در اروپا که با کتاب و شخصیت آن آشنایی وجود داشت بازخوردها بهتر بودند.

البته اسپیلبرگ در همان سال یک فیلم جدی و درام به نام «اسب جنگی» به سینماها فرستاد که در جنگ جهانی اول می‌گذشت. این فیلم نتوانست انتظاراتی را که به واسطه‌ی نام بزرگ اسپیلبرگ و شرکت عرضه‌کننده‌اش به‌وجود آمده بود برآورده کند و علی‌رغم نامزدی بهترین فیلم در اسکار، جایزه‌ای نبرد.

اسپیلبرگ در ۲۰۱۲ «لینکلن» را منتشر کرد؛ فیلمی با نویسندگی «تونی کوشنر» که به بخش‌هایی از زندگی «آبراهام لینکلن»، رئیس‌جمهور فقید ایالات متحده می‌پرداخت. این فیلم در ۱۲ بخش اسکار نامزد دریافت جایزه شد.

استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ

در میان جنگ‌های معروف جهانی، جای «جنگ سرد» در کارنامه‌ی اسپیلبرگ خالی بود. او در سال ۲۰۱۵ درام «پل جاسوسان» را روی پرده‌ی نقره‌ای به نمایش در آورد. این فیلم با بازی تام هنکس در نقش یک وکیل آمریکایی به اتفاق‌های ۱۹۵۷ می‌پردازد. در این سال سازمان اطلاعات آمریکا یک جاسوس شوروی را دستگیر می‌کند و این وکیل برای دفاع از او انتخاب می‌شود. داستان به ماجرای سقوط هواپیمای جاسوسی آمریکا در ۱۹۶۰ در شوروی و دستگیری خلبان آمریکایی در این کشور و در زمان خروشچف گره می‌خورد و تماشاگر را تا لحظه‌ی آخر با خود می‌برد. این فیلم یکی از برجسته‌ترین فیلم‌های سال و کارنامه‌ی اسپیلبرگ بود.

اما در سال ۲۰۱۶ اسپیلبرگ دوباره به دنیای خیال برگشت و The BFG را بر اساس کتاب کودکان «رونالد دال» ساخت. نام این فیلم (BFG) سرنام Big Friendly Giant (غول بزرگ مهربان) است. غول این فیلم، خود بازیچه‌ی غول‌های بزرگ‌تر از خودش است که نهایتا با کمک یک دختربچه به حساب آن‌ها می‌رسد. جالب است بدانید اسپیلبرگ با وجود علاقه‌ای که به فیلم‌های تخیلی و عالم خیال و مجازی دارد واقعیت مجازی را خطری برای فیلم‌سازی می‌داند و در مصاحبه‌ای با گاردین گفته که با توجه به این‌که در واقعیت مجازی تماشاگر این امکان را دارد که به جهات مختلف نگاه کند ساخت فیلم به شیوه‌هایی که می‌شناسیم به‌شدت در معرض خطر قرار می‌گیرد.

زندگی شخصی

استیون اسپیلبرگ علاوه بر تمام مدال‌های و افتخارات هنری، نشان آزادی رئیس‌جمهوری آمریکا را هم دریافت کرده. او اولین بار در ۱۹۸۵ با بازیگری به نام Amy Irving ازدواج کرد ولی تنها ۴ سال بعد از او جدا شد. دوباره در ۱۹۹۱ با بازیگر دیگری به نام Kate Capshaw ازدواج کرد که تا حال در کنار هم زندگی می‌کنند. حاصل ازدواج آن‌ها ۶ فرزند است. دارایی اسپیلبرگ تا ۲۰۱۵ در حدود ۳٬۶ میلیارد دلار برآورد شده.

‌‌‌    ‌

چقدر با فیلم‌های اسپیلبرگ آشنایی دارید؟ خیلی‌ها معتقدند او اصولا آدم خیال‌پردازی است و این صفت را حتی در فیلم‌های جدی و تاریخی خود هم وارد کرده؛ فکر می‌کنید چطور کسی می‌تواند به فاصله‌ی یک سال از فیلم کاملا جدی و تاریخی «پل جاسوسان» به فیلم سراسر خیال و رویای «غول بزرگ مهربان» برسد؟ کدام خصلت او باعث شده طیفی این‌چنین گسترده داشته باشد؟ فکر نمی‌کنید همان‌طور که در متن هم اشاره شد این گستردگی باعث شده اسپیلبرگ از عمیق شدن و پرداختن به جزئیات باز بماند؟

تلگرام
تلگرام

نوشته پول‌سازترین فیلم‌ساز هالیوود:استیون اسپیلبرگ اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%d8%a7%d8%b3%d8%aa%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d9%be%db%8c%d9%84%d8%a8%d8%b1%da%af-%d9%be%d9%88%d9%84%e2%80%8c%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85%e2%80%8c%d8%b3/feed/ 0
مصاحبه با جرمی کلارکسون و جیمز می به مناسبت پخش Grand Tour https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b5%d8%a7%d8%ad%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%ac%d8%b1%d9%85%db%8c-%da%a9%d9%84%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%b3%d9%88%d9%86-%d8%ac%db%8c%d9%85%d8%b2-%d9%85%db%8c/ https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b5%d8%a7%d8%ad%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%ac%d8%b1%d9%85%db%8c-%da%a9%d9%84%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%b3%d9%88%d9%86-%d8%ac%db%8c%d9%85%d8%b2-%d9%85%db%8c/#respond Mon, 21 Nov 2016 11:59:34 +0000 http://giftcardbaz.com/blog/?p=576 جرمی کلارکسون پس از آن زد و خوردی که با تهیه کننده برنامه تاپ گیر داشت و منجر به عزل او از اجرای این برنامه شد. کوله بارش را بست و با همکاری آمازون و دو یار همیشگی اش یعنی جیمز می و ریچارد هموند، برنامه جدیدی تحت نام The Grand Tour را مهیا کرده …

نوشته مصاحبه با جرمی کلارکسون و جیمز می به مناسبت پخش Grand Tour اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
جرمی کلارکسون پس از آن زد و خوردی که با تهیه کننده برنامه تاپ گیر داشت و منجر به عزل او از اجرای این برنامه شد. کوله بارش را بست و با همکاری آمازون و دو یار همیشگی اش یعنی جیمز می و ریچارد هموند، برنامه جدیدی تحت نام The Grand Tour را مهیا کرده اند که پخش فصل اول آن از ۱۸ نوامبر (مطابق با جمعه ۲۸ آبان ماه) آغاز شد.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

آن طور که به نظر می رسد این برنامه با بودجه ای در حدود ۵٫۵ میلیون دلار برای هر قسمت تهیه شده است و با حفظ ترکیب مجریان و همینطور کارگردان اسبق تاپ گیر، نه تنها آن فضای دوست داشتنی را حفظ خواهد کرد، بلکه به سطح جدیدی به نسبت برنامه سابق قدم خواهد گذاشت.

در هر صورت انتظار ها از این گروه بسیار بالاست و باید دید که آیا جرمی و یارانش موفقیت برنامه تاپ گیر را دوباره تکرار خواهند کرد یا خیر.

در ادامه می توانید مصاحبه ای با دو مجری از سه مجری محبوب را به مناسبت فصل جدیدی از حرفه کاری شان را بخوانید، گرچه ریچارد هموند به دلیل کسالت ناشی از کم آبی که در فیلم برداری قبل از مصاحبه در کالیفرنیا تجربه کرده است، قادر به حضور در این گفت و گو نبوده است.

جرمی کلارکسون و جیمز می

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

-: آقایان، به نظر می رسد که دلیل غیبت ریچارد تنها یک شوخی بوده است که آب بدن اون کم شده است (دیهیدرات) آیا واقعا شما چند روز پیش در بیابان های کالیفرنیا بوده اید؟

جرمی: ما آنجا بودیم و هموند به دلیل خوردن مقدار بسیار زیادی جین به این روز افتاده است

جیمز: بله، ما فکر می کردیم که در آن جا تنها با خاک و طوفان روبه رو می شویم، اما به مقدار بسیار زیادی جین در این صحرا وجود داشت!

-: در هر صورت امیدوارم او به زودی خوب شود!

جرمی: برای من که اصلا مهم نیست، بدون اون زندگی من بهتر خواهد شد.

: خوب به سراغ اولین سوال می روم، چه چیزی باعث شد که تاپ گیر انقدر محبوب شود؟

جیمز: من فکر می کنم ما به صورت خلاقانه ای از نفرت متقابل به یکدیگر پر شده ایم!

جرمی: بله این یکی از دلایلش می تواند باشد، اما در هر صورت من هیچ نظری مشخصی ندارم، در واقع درموردش خیلی فکر کرده ام اما هیچ نظری ندارم که چرا این همه آدم در سرتاسر جهان این برنامه را تماشا می کنند. مردم می گویند بین ما یک رابطه خاصی وجود دارد.

جیمز: این یک نوع به خصوصی از رابطه است، خطرناک و حساس!

جرمی: شاید جواب شما ماشین باشد، مردم ماشین ها را دوست دارن اما نه به اندازه گذشته، سفر کردن با ماشین شاید چیز جالبی باشد. گرچه برنامه های بسیاری درمورد سفر ساخته شده است، اما نمی دانم چرا برنامه ما بین این همه برنامه از همه محبوب تر است.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

-: خوشحالم که شما هم جواب خاصی برای این مسئله ندارید، سال ها پیش من یکی از ۵ هزار روزنامه نگاری بودم که برای اجرای تاپ گیر آمریکا دعوت به مصاحبه شدم. قبل از این که برای چند تست تصویری آماده بشم. اونها صحبت هایی درباره ویرایش تصویر های گرفته شده می کردند. این که چطور همه این تصاویر در کنار هم قرار می گیرند و چنین برنامه ای ساخته می شود واقعا زیبا بود.

در واقع نحوه ای که شما یک ماشین رو نقد می کردید چه در داخل و چه در خارج خودرو و همینطور نحوه مکالمه ها بسیار منحصر به فرد بود. گرچه شاید امروزه خیلی ها سعی در کپی کردن آن داشته باشند، اما زمانی که شما شروع به این کار کردید بسیار منحصر به فرد به نظر می رسید.

جرمی: در واقع مکالمات ما تا جایی فیلم نامه نویسی شده بود که به ما بگوید قرار است درباره چه چیزی صحبت کنیم، همین. من آنقدر جیمز و ریچارد را می شناسم که می دانم پس از صحبت های من چه چیزی در جوابم خواهند داد…به همین راحتی!

جیمز: اولین بار که به سوریه و عراق رفتیم، همه ما را می شناختند و این باعث تعجب بسیار ما شده بود. آن ها من را با لقبم یعنی کاپیتان کند صدا می زدند. ما به کشورهای مختلفی سفر کردیم و به نظرم این حجم از محبوبیت و شناخت از ما غیرقابل باور است.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

-: خوب، کمی هم از برنامه جدیدتان برای ما بگویید؟ آیا همان روش قدیمی را ادامه خواهید داد یا باید منتظر چیز کاملا جدیدی باشیم؟

جرمی: نه قرار نیست غذای اصلی را تغییر دهیم. مردم به مدت ۱۲ سال است که این مدل از برنامه را دوست دارند. اما آن چه که ما با برنامه جدید قرار است انجام دهیم. یک تکه گوشت بره نرم و خوش مزه و آماده است، نه یک تکه گوشت گوساله.

غذا همان غذا است، اما با کمی تفاوت. در واقع باید هم باشد، زیرا دیگر خبری از استیک نیست، دوران استیک به سر رسیده بود. من امیدوارم که مردم پس از دیدن این تیکه گوشت بره بگویند اوه نه ما همان استیک خود را می خواهیم، اما پس از یک یا دو هفته، فکر می کنم که همه از دستور پخت جدید راضی باشند. این بار ما در یک استدیو نیستم، یک چادر عظیم به پا خواهیم کرد، اما هسته اصلی همچنان ما سه نفر خواهیم بود.

-: خوب کمی هم سوال های شخصی خواهم پرسید، جدیدترین عضو گاراژتان چه اتومبیلی است؟!

جیمز می: پیشتر یک بی ام و i3 خریداری کردم، اما مدل جدیدش را نیز سفارش داده ام، چون از باتری های بهتری بهره می برد. بی ام و i3 جدیدترین عضو گاراژ من خواهد بود. نسخه تمام الکتریکی آن را سفارش داده ام، زیرا مدل هیبریدی به نظرم برای ترسو ها ساخته شده است، من مدل تمام الکتریکی را با شجاعت تمام انتخاب کرده ام.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

جرمی: فکر کنم بتونی از بقیه ماشین های گاراژت هم صحبت کنی، اصلا دوست ندارم که مردم فکر کنن تو فقط ماشین الکتریکی سوار می شوی!

جیمز: نه اصلا، من فراری ۴۵۸، پورشه، رولزرویس و از این دست ماشین ها رو تو گاراژ خودم دارم!

-: جرمی تو در حال حاضر سوار چی هستی؟

جرمی: من یک فولکس واگن گلف دارم

-: کدوم مدلش؟

جرمی: GTI، من فقط این ماشین را می رانم چون تمام چیزهایی را که می خواهم برای من برآورده می کند. من تمام مدت در حال رانندگی با انواع اقسام خودروهای خاص هستم.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

برای همین به نظر استفاده از یک گلف خاکستری رنگ بهترین انتخاب است چون هیچ کس در اتوبان عکس نمی گیرد و به راحتی می توان زندگی را ادامه داد، در واقع وقتی جیمز سوار اون فراری نارنجی رنگ (قرمز در واقع!) می شود همه در حال عکس گرفتن از اون هستن. این موضع به شدت من را آزار می دهد.

-: نظرتان درمورد سیستم های رانندگی خودکار چیست؟

جیمز: من سیستم رانندگی خودکار را بسیار دور از زمان حال می بینم. یک ماشین تمام رباتیک که توانایی های ۱۰۰ درصدی مشابه انسان را داشته باشد چندان به ما نزدیک نیست.

یکی از بزرگ ترین فضانوردان که اسمش در خاطرم نیست می گوید: انسان همچنان بهترین کامپیوتر موجود بر روی کره زمین است. من فکر می کنم سیستم رانندگی خودکار دارای جایگاه خودش باشد و ما دائم در حال بحث درمورد آن هستیم و دلیل آن این است که چندان موافق این اتفاق نیستیم.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

گرچه سفرهای سریع تر، امن تر و همینطور زمانی که در حال نقل مکان از نقطه A به نقطه B هستید می توانید کارهای مختلف دیگری انجام دهید. اما من همچنان دوست دارم کنترل کننده نهایی باشم، من از رانندگی لذت می برم و آن را شگفت انگیز می دانم.

جرمی: نکته جالب در مورد اتومبیل های خودکار این است که اگر در جلوی روی شما ناگهان یک کامیون متوقف شود، سیستم فکر می کند که باید به دست چپ بپیچد، اما در همین هنگام در سمت چپ شما یک اتومبیل که اعضای یک خانواده در آن حضور دارند قرار دارد و بعد می گوید خوب تنها یک نفر در اتومبیل خودی وجود دارد پس بهترین راه برخورد با کامیون مقابل است زیرا کمترین ضرر را در جمیع جهات خواهد زد.

در واقع این سیستم جوری برنامه ریزی شده است که صاحب خود را بکشد. زمانی ماشین های بخار آمدند و استفاده از اسب ها بی معنا شد. اما این دلیلی نبود که همه اسب ها را بکشند و پس از آن سواری با اسب تبدیل به یک تفریح شد. اتومبیل ها هم آینده ای مشابه این خواهند داشت.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

گرچه من همچنان به رانندگی ادامه خواهم داد زیرا آن را دوست دارم. آن هایی که رانندگی دوست ندارند می توانند از مزایای سیستم خودران بهره ببرند. در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده به نظر می رسد همه خودروهایشان را از اپل، گوگل و اوبر طلب کنند. فورد، شورلت و فولکس واگن در سمت بد ماجرا قرار خواهند گرفت. در واقع همه خودروسازان بزرگ.

چون امروزه آن ها اتومبیل های بسیار بدرد نخوری تولید می کنند. این SUV های بدقواره و رنو کپچر مثلا. بچه های امروزی باید بگویند بابا میشه یه پوستر از رنو کپچر رو روی دیوار اتاقم نصب کنم؟! آیا رنو کپچر در مسابقات لمانز امسال شرکت خواهد کرد.؟ نه، چون کپچر یک ماشین بدرد نخور است.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

در حال حاضر سوال اصلی این است که چرا مردم به جای خرید ماشین از اوبر استفاده می کنند؟ چون ماشین های تولیدی شما آشغال به تمام معنا است.

-: خیلی ها فکر می کنند مردم مثل گذشته ماشین ها را رو دوست ندارن این درسته؟

جرمی: دقیقا همینطوره. پسر من آزمون رانندگی را با موفقیت پشت سر گذاشت، اما آن را نیمه کاره ول کرد. از او پرسیدم که چرا نمی خواهد رانندگی یاد بگیرد؟ او می گوید در بیرون آپارتمان در لندن، یک اتوبوس هست که من را با ۳ پوند به آکسفورد می برد و وای فای هم دارد. چرا باید رانندگی کنم؟ هم گران و پیچیده است و جای پارک پیدا کردن هم که مکافات خود را دارد. من نمی توانم وقتی رانندگی می کنم پای موبایلم باشم، این جوابی بود که پسرم به من داد!

-: بعد از تمام این موفقیت ها چه چیزی باعث می شود که همچنان آن انگیزه شروع کار را داشته باشید؟

جرمی: هر روز صبح ما اوقات بهتری به نسبت تقریبا تمام دنیا داریم!

جیمز: هیچ دلیل دیگری نیاز نیست. در واقع انگیزه از سمت شهرت برای شما مهیا نخواهد شد. این واقعا بی ربط  است و حتی بخش مالی قضیه یعنی پول بیشتر برای خرج کردن هم نمی تواند برای شما انگیزه ایجاد کند. به خاطر این که در هر صورت من از یک حد بیشتر پولم را خرج نمی کنم. اما داشتن یک زندگی خوب، خود یک مزیت است.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

جرمی: در ترافیک سنگین لیورپول گیر گرفتار شده بودیم و من ناگهان توجهم به یک مغازه فروش تجهیزات کامپیوتری جلب شد. یک نفر در این مغازه حضور داشت که یک پیراهن بنفش تن کرده بود و کارهای مسخره ای برای به نمایش گذاشتن لپ تاب ها می کرد.

هر وقت به اون لحظات فکر می کنم، خدا را شاکرم که چقدر خوش شان هستم. در واقع ما خیلی خوش شانس بودیم که بهترین شغل دنیا رو داریم و واقعا هم اینطور است. من به هیچ کار دیگری به جز این نمی توانم حتی فکر کنم.

-: یادم می آید چند سال پیش به سختی از ماشین های تسلا انتقاد کردید. به نظرتان کمی زیاده روی نکردید؟

جرمی: ما اصلا به آن تسلا سخت نگرفتیم. در واقع ایلان ماسک پس از آن برنامه از ما شکایت کرد. اما در دادگاه شکست خورد. او دوباره این کار را تکرار کرد و باز هم شکست خورد. یک تست معمولی از یک خودرویی که اصلا خوب نبود….این تمام برنامه ما با آن تسلا بود.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

-: در هر صورت عموم دیدگاه های شما در مورد اکثر خودروها مطلق و منحصر به فرد است، آنقدر شدید که شاید هیچ رسانه خودرویی دیگری این چنین منتقد صنعت خودرو نیست..

جرمی: وقتی که اولین بار من شروع به انجام این کار کردم ۲۷ سال پیش بود. در آن زمان اوضاع کاملا متفاوت بود و شرایط بسیار سختی داشتیم.

خودروسازان دائم می گفتند اگر می خواهید چنین چیزهایی در مورد ما بگویید به شما ماشین نخواهیم داد. اما ما به دل این طوفان زدیم آن هم سال های بسیار دور. بعد از آن خودروسازان تازه متوجه شدند که برنامه ما قرار است موجودیت و وجه جهانی پیدا کند.

در واقع صحبت ما این نیست که بگوییم به جای یک هوندا، شورلت بخرید.در حالی که این برنامه نشان می دهد که اتومبیل ها جالب و هیجان انگیز هستند و این برای صنعت خودروسازی خوب است.

جیمز: می خواهم نکته ای به مورد تسلا اضافه کنم. آن موقع تسلا تازه در اول راه بود و آن مورد کاملا نشان دهنده تکامل تسلا در تمامی این سال ها است. من مدل S را رانده ام و باید بگویم که بسیار شیفته استفاده از موتور برقی برای خودروها شده ام. یک حس بسیار خوبی در استفاده از یک موتور الکتریکی برای به حرکت درآوردن یک ماشین وجود دارد.

-: قطعا همین طور است، به خاطر همین یکی از اون ها رو سفارش دادی!

جرمی: در حال حاضر دنیا توانایی تولید الکتریسیته مورد نیاز برای لپ تاپ ها، موبایل ها، چراغ ها و این همه وسایل مختلف برقی را ندارد. اگر همگان به صورت ناگهانی ماشین برقی بخرند، چگونه می خواهیم تمامی آن را روزانه شارژ کنیم؟ جدا چگونه این کار صورت خواهد پذیرفت؟!

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

در حال حاضر برنامه کاهش ولتاژ در نیویورک، لندن و چنین شهر هایی وجود دارد (خاموشی بخش از شهر برای ساعاتی از پیش تعیین شده). در حال حاضر توانایی نگه داری از خودروهای برقی را نداریم.

جیمز: خیر، فعلا برای این تعداد خودرو توانایی تولید انرژی الکتریکی را نداریم. اما صحبت من یک مسئله کاملا تکنیکی بود. استفاده از موتور برقی ایده بسیار خوبی است. مشکل اصلی الکتریسیته این است که ماهیت یک سوخت شیمیای را ندارد.

در واقع به صورت محلی نمی توان آن را تولید کرد. این یک مانع ای است که باید بر آن غلبه شود و به نظر  می رسد فعلا راه حل نهایی ندارد. اما آزمایش هایی که در این زمینه صورت می پذیرد را باید ارزشمند قلمداد کرد.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

-: آیا تا به حال شده که بخواید کاری کنید اما قادر به انجام اون در تاپ گیر نبودید؟

جیمز: من یک بار تو قطب جنوب می خواستم با بیل جرمی رو تا حد مرگ کتک بزنم

-: مطمئنی فقط یک بار بوده؟

جیمز: اره، توی اون صحرای پر از برف یک جا بود که هیچ کسی دستش به ما نمی رسید، می توانستم از پشت با اون بیل بهش ضربه بزنم، بعد یک تیکه از اون برف را می کندم و جرمی رو توش چال می کردم و برای همیشه از شرش خلاص می شدم.

جرمی: صادقانه بگویم. ما اجازه هرکاری را داشتیم و الان هم هر کاری را که بخواهییم می توانیم با برنامه جدید انجام دهیم.

-: نظرتون درباره انتخابات آمریکا چیه؟! ترامپ رو بیشتر می پسندید یا هیلاری (مصاحبه قبل از انتخابات آمریکا انجام شده است)

جرمی: ما یاد گرفتیم درمورد این هیچ صحبتی نکنیم

جیمز: اره، صحبتی در این مورد نداریم.

-: تا حالا ازتون در این باره سوال شده بود؟

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

جرمی: اره خیلی ها ازمون پرسیدن، این واقعا باعث شرم است که آمریکایی ها باید یکی از این دوتا رو انتخاب کنن. اونا بیش از ۳۰۰ میلیون جمعیت دارند، انتخاب هاشون همین دو نفر هستند؟!

جیمز: میشه هیچ کدوم رو انتخاب کنیم؟

-: باهات موافقم جیمز.

جرمی: برای همین چند وقت پیش در روز استقلال آمریکا توییت کردم: بیاید دوباره آمریکا رو بکنیم بریتانیا کبیر (اشاره به شعار انتخاباتی ترامپ و استعمار آمریکا توسط انگلیس)

-: مک لارن F1 یا P1؟

جرمی: مشخصا p1

جیمز: p1، سوپرکارهای مدرن بهتر هستند.

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

-: جالبه، راستی شماها چرا آنقدر از ماشین های آمریکایی متنفرین؟

جیمز: اوه من اصلا اینطور فکر نمی کنم

جرمی: هموند به اون ها خیلی علاقه مند است.

-: می دونم که هموند اونا رو خیلی دوست داره ولی انگار اون تو این مورد تنهاست

جرمی: این شبیه قضیه پورشه ۹۱۱٫ من واقعا از پورشه ۹۱۱ بدم نمی آید. من فقط می خواهم که مخالف نظر هموند و جیمز باشم و بر  روی اعصابشون حرکت کنم. مثلا همون می گویید: من عاشق موستانگ هستم. منم می گم اوه من که حالم از موستانگ بهم می خورد. در واقع من فقط می خواهم هموند را اذیت کنم.

-: جرمی، اگه قرار باشه یا با جیمز یا با ریچارد عروسی کنی و اون یکی رو بکشی، چیکار می کنی؟

جرمی: خودم را می کشم. صادقانه می گویم من ترجیح می دهم خودم را بکشم تا با یکی از این دو ازدواج کنم. حتی لحظه ای نمی توانم بهش فکر کنی!

جرمی کلارکسون
جرمی کلارکسون و جیمز می

-: جیمز من باید این سوال رو از تو هم بپرسم، با کدوم ازدواج می کنی و کدوم رو می کشی؟

جیمز: من هر دوتاشونو می کشم.

-: می خوای مجرد باقی بمونی؟

جیمز: اره

جرمی: در هر صورت اون می خواد این کار را بکند!

جیمز: این یک سوال فلسفی و بسیار جالبی است، اول جرمی خودش را می کشد، پس می ماند هموند. من یا باید هموند را بکشم یا باهاش ازدواج کنم. اما من ترجیح می دهم که بکشمش و پس از اون از آزادی و تنهایی خودم لذت خواهم برد.

-: این روایتی تمام عیار از رفاقت شماست، ممنون از شما آقایان که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.

در پایان آمار هایی از برنامه جدید یعنی Grand Tour را گرد آوری کرده ایم که می تواند برای علاقه مندان به این سه مرد پر حاشیه جالب توجه باشد.

۵۹ بار درگ ریس(جیمز می در تمامی آن ها آخر شده است)

۴۲ بار دستی کشیدن با هرگونه وسیله نقلیه

۱ بار شکسته شدن بازو( باز هم جیمز به احتمال زیاد)

۹۲ اتومبیل خارج از جاده ای در این برنامه نقش ایفا کرده اند

۷۲ بار تجربه تعویض لاستیک

۹ بار تجربه سواری با شتر

۱،۴۷۴،۵۴۶،۳۲۰ مایل تجربه رانندگی(آنطور که جرمی گفته است)

۱۴،۹۵۱ فنجان قهوه در طول برنامه مصرف شده است

۲۷ اتومبیل به کلی نابود شده اند

۵۴۹ بار بحث و جدل سازنده به سبک این سه مجری صورت پذیرفته است

۴۴ کشور برای ضبط و ساخت این برنامه به هر نحوی دخیل بوده اند

و تجربه ۷ وعده غذایی رومانتیک، آخرین دستاورد بزرگ این برنامه بوده است.

منبع:autoblog

تلگرام
تلگرام

نوشته مصاحبه با جرمی کلارکسون و جیمز می به مناسبت پخش Grand Tour اولین بار در وبلاگ گیفت کارت باز پدیدار شد.

]]>
https://blog.giftcardbaz.com/%d9%85%d8%b5%d8%a7%d8%ad%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%ac%d8%b1%d9%85%db%8c-%da%a9%d9%84%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%b3%d9%88%d9%86-%d8%ac%db%8c%d9%85%d8%b2-%d9%85%db%8c/feed/ 0